بارها با این انتقاد روبرو شده ام که آقا چرا اینقدر از آقای کاظمینی بروجردی تقدیر میکنی اینکه آیت الله نیست یک آخوند درجه 3 است! ومن هر بار گفته ام همین آخوند به قول شما درجه 3 بیش از چهار سال و اندی در زندان ولایت فقیه در بدترین شرایط قرار داشته، و همچنان فریاد میزند دین باید از حکومت جدا باشد، این حکومت جائر و غاصب و فاسد است ... با ما همصداست در عزای ندا از درون سلولش، ژاندارک ایران را میستاید، و روزی که اسلام ناب انقلابی محمدی از نوع سلفی بن لادنی اش، و یا ولایتی 12 امامی اش کلیسای مسیحیان عراقی را به خون میکشد و دهها تن از عبادت کنندگان به درگاه عیسی بن مریم را تکه تکه میکند، باز اوست که از دل سلولش این جنایت و حشیانه را محکوم میکند.
متن کامل:
چه زیباست این بانوی استخوانی باریک میان، که اگر دستش بزنی می شکند اما، کمر یکی از وحشی ترین خونتاهای سی ساله اخیر را شکسته است. "آن سان سوچی " را میگویم که همه ی آزاداندیشان جهان به آزادی اش شادی ها کردند.
حکایت این پلنگ آسیای دور همان حکایت ماه و پلنگ افسانه ای ما است." آن سان" نیز به عشق رسیدن به ماه آزادی، بسیار بار خیز برداشت، فرو افتاد، زخمی شد، به زمین افتاد اما هیچگاه دستانش به تسلیم بالا نشد".
می بینمش، سبک میخرامد. گذر زمان و آنهمه درد و تنهائی زیباترش کرده است. یاد آنروزم که نیمه اش، آزادمردی که "آن سان" همه جهانش بود فهمید که پنجه سرطان بر جانش مجال بسیار برایش نگذاشته با عاشقانه ترین ترانه "جیان جوا" شاعر برمه ای که دوستشان بود و زودتر از او دل به مهر همکلاسی اش در لندن بسته بود، خطاب به همسرش از فاصله ی رود و آسمان و احتضار، خوانده بود: رودی چنانی که به رویت تو جاده شیری آسمان همه چشم میشود/ به پرستش تو سر فرو میآورد. / اینک ای دختر سبزینه های باران خورده / ای خوار چشم شیطان / با سه ستاره بر شانه اش/عربده مستانه اش / و خون باکره های رانگون بر دستهایش / فقط یکبار دیگر بگو آزادی/ آنگاه تا شبم به پایان برسد / نامت را زمزمه خواهم کرد.
هفت سال از همه ی جهانت ببرند، نه روزنامه ای نه سایتی، نه ملاقاتی و نه نیمه ات که در غربت استخوانهایش هم پوسیده اند، با اینهمه آوایت چنان در جهان طنین انداز باشد که رئیس جمهوری بزرگترین قدرت جهان باراک اوباما ترا قهرمان خویش خطاب کند. ( کوتاه زمانی پس از جنایت فجیع ذبح اسلامی آن دو عاشق آزاده داریوش و پروانه فروهر گفتم میتوانی بی نظیر بوتوی ایران شوی و یا آن سان سوچی ، پرستو به ایران میرفت و... نمیدانم چرا زندگی و بعضی نا رفیقی ها مجال نداد ما نیز از نمادی چنان بزرگ بانوی برمه ای برخوردار شویم . خانم عبادی نیز میتوانست در آن روزهائی که هنوز در ایران بود نقشی چنین داشته باشد. امروز البته خوشحالم که بیرون از کشور است و دست جلادان سید علی آقا به او نرسید . در عین حال حضور او امروز در مجامع جهانی بسیار برای جنبش آزادیخواهی میهن ما مفید و پر اهمیت است.)
در این سالها برایم مسلم شده است که دانستن یک زبان بین المللی برای یک رهبر مبارزات آزادیخواهانه ضروری است .اگر میرحسین موسوی میتوانست مثلا به انگلیسی جهان را مورد خطاب قرار دهد تاثیر کلامش دهها بل صدها بار بیشتر از امروز بود. در دوران دهکده جهانی و روزگار جهانی شدن نمی توان با مترجم با دنیا سخن گفت.
ایران جایگاهی هزار بار مهمتر از برمه دارد. هر حادثه ای در میهن ما بازتاب و انعکاسی منطقه ای و گاه جهانی دارد. ملیونها ایرانی در چهارسوی جهان بیش از هر قوم مهاجری هم نخبه دارند هم صدای بلیغ و رسایشان در صدها رسانه و سایت به چشم و گوش جهانیان می نشیند و می رسد همزمان در خانه پدری موج ازادیخواهی با همه ی سرکوبها روز به روز پر جوشتر میشود . سیمین بانوی بهبهانی، نسرین ستوده، شهلا لاهیجی، خانم مرتاضی، نرگس محمدی، بهاره هدایت، شیوا نظرآهاری و...و حتی خانم دکتر زهرا میتوانند چنان "آن سان سوچی " مصدر الهام و امید و قوت برای مردم ایران باشند. اگر در برمه مردان مبارز یا در زندان پوسیده اند و یا در بیرون سرزمینشان چندان صدائی ندارند، در خانه پدری ما راست قامتان بسیارند و در بیرون از کشور نیز کسانی که در آزادگی و استوار قامتی شان تردیدی نیست، بسیارند. با اینهمه چیزی در جائی غایب است که ما را با داشتن تمام امکانات پیروزی بر جمهوری ولایت جهل و جور و فساد ناکام گذاشته است. امروز موسوی و کروبی هم تحت حصارند و کم و بیش وضعی هم چون بانوی سرفراز برمه ای دارند اما اوباما نه تنها آنها را قهرمان خود نمیداند بلکه اسطوره های مقاومت درزندان نایب امام زمان از تیره احمد زیدآبادی، و یا روحانی ضد ولایت فقیهی چون کاظمینی بروجردی حتی به عبارتی نمی ستاید. راستی مشکل کجاست ؟
در این چند روزه که اخبار بانوی مبارز برمه ای چشم و گوشم را انباشته است، بسیار به این مشکل اندیشیده ام و به نظرم اصل مشکل در شخصیت و نگرش ما (به قولی نخبگان ) به خود و جهان پیرامونمان نهفته است. این نگرش ویژه وقتی با حسادتها و عقده ها و احیانا کینه های شخصی همراه میشود ما را در نقطه ای قرار میدهد که امروز در آن قرار گرفته ایم. لحظه ای بیندیشید، آیا شده است که از یک چهره متشخص در جامعه در هر عرصه ای صمیمانه تقدیر کنیم؟ اگر کسی آمد که جایگاه و اعتباری والا نزد مردم پیدا کرده ، آیا تلاش ما بیشتر معطوف به تخریب و تشکیک و سایه انداختن روی اعتبارش نبوده است؟
همین موسوی را در نظر بگیرید. چند تن از ما در این یکسال و نیم مبارزه و استواریش را قدر نهاده ایم؟ ( داریوش همایون را مستثنی میکنم که حقا نشان داده یک روشنفکر آزاد اندیش میهن پرست است و به گونه ای تحسین برانگیز از همان لحظه برشدن رایت جنبش سبز در کنار آن و مشوق و حامی رهبرانش بوده است) مرتب قر میزنیم که بله موسوی نخست وزیر خمینی بوده و مسئول کشتارهای سال فلان و بهمان است . من خود در این مدت بدترین حملات و فحش و ناسزاها را نه فقط از سوی حسین بازجوی شریعتمداری و اصحابش در امنیت خانه مبارکه سید علی آقا، بلکه از جانب نخبگان دورو برم متحمل شده ام چون موسوی و کروبی را به خاطر مقاومتشان و حسرت یک آخ را به دل سید علی آقا گذاشتن و روز به روز بیشتر از رژیم فاصله گرفتن و به مردم نزدیکتر شدن تائید کرده ام و بسيار بار ستوده ام، برای اینکه زهرا رهنورد را بانوی سبز خوانده ام.
آیا اگر نیروی ما به جای مصروف شدن در جهت تخریب در راه همدلی و تائید رهبری جنبش در داخل کشور صرف میشد، امروز ما هم به اعتبار آن سان سوچی هایمان و فقط یکی، محل اهتمام و تقدیر و ستایش جهانیان نبودیم؟
بار ها با این انتقاد روبرو شده ام که اقا چرا اینقدر از آقای کاظمینی بروجردی تقدیر میکنی اینکه آیت الله نیست یک آخوند درجه 3 است! ومن هر بار گفته ام همین آخوند به قول شما درجه 3 بیش از چهار سال و اندی در زندان ولایت فقیه در بدترین شرایط قرار داشته، و همچنان فریاد میزند دین باید از حکومت جدا باشد، این حکومت جائر و غاصب و فاسد است ... با ما همصداست در عزای ندا از درون سلولش، ژاندارک ایران را میستاید، و روزی که اسلام ناب انقلابی محمدی از نوع سلفی بن لادنی اش، و یا ولایتی 12 امامی اش کلیسای مسیحیان عراقی را به خون میکشد و دهها تن از عبادت کنندگان به درگاه عیسی بن مریم
را تکه تکه میکند، باز اوست که از دل سلولش این جنایت و حشیانه را محکوم میکند. ( بی انصافی نکرده باشم در میان اینهمه نخبه ایرانی در خارج این فقط آقای محمود خیامی پدر صنعت اتومبیل در کشورمان بود که با ارسال نامه ای به پاپ اعظم عمل وحشیانه اسلام پناهان جانی را محکوم کرد و به پاپ یادآور شد که متولیان امامزاده ترور در میهن قدیمی ما با مردمانی سرفراز و متمدن که در اسارت آنها هستند، دیر سالی است با ترور و ارهاب و ارعاب رفتار میکنند و مردم ایران بیزار از جنایاتی چون به آتش کشیدن کلیسای اشوری های کاتولیک عراق هستند.)
با همه دلم حضور بزرگ بانوی برمه را در میان مردمانش مبارک میدارم. باشد که ما نیز چونان مردم برمه قدر مبارزان خود را که در شرایطی به مراتب سختتر و در چنگ رژیمی صدها بار وحشی تر از خونتای سرهنگان برمه ای اسیرند بدانیم و بیرون از کین و عقده و حسادتها و ایرادهای بنی اسرائیلی گرفتن یکدل و یکزبان در حمایت و معرفی انها و اندیشه هاشان به جهانیان تلاش کنیم تا اوباماها اینبار اگر از قهرمانانشان گفتند مردان و زنان سرفراز میهنمان را از یاد نبرند .
شنبه 13 تا دوشنبه 15 نوامبر
۵ نظر:
بروجردی آزاداندیش و آزادمردیست که مقام و منزلتش نهفته است فقط آزادفکران او را میشناسند نه کوته فکران شستشو شده مغزی پیرو ولایت غاصب و فاسد ایران کنونی.
درخاتمه سفارش میکنم جهت آشنایی بیشتر ایشان مقالات و کتابیایش مطالعه و سخنرانیهایش شنیده شود.
با سلام
تنها یک آزاد اندیش و میهن پرست می تواند اینگونه نگرشی به دور از تبعیض و تعصب داشته باشد و از اصل عقیده ی آیت الله دفاع و تعریف کن و قدر دان این مدافعان ملت تحت ستم ایران باشد.
کامران
با سلام
زنده باد نوري زاده ي بزرگ كه حرف دل ما را با دلايل قوي و معقول به اطلاع عموم رسانيد.
ما ايرانيان بايد از آزادمردان كشورمان حمايت كنيم، بايد آنها را به جهان معرفي كنيم.
با تشكر از آقاي نوري زاده
سلام
فقط خواستم تشكر كنم از آقاي نوري زاده كه از حقايق پرده برداري كرده.
ارسال یک نظر