بهمن ۰۸، ۱۳۸۶

ما فرزندان كاوه و سیاوشیم
تا سقوط این نظام از پا نمی نشینیم

تظاهرات خشمگینانه بیش از١٥٠٠ تن از دانشجویان دانشگاه تهران كه از عصر روز یکشنبه آغاز شده بود در زیر حملات مأموران انتظامی و برف سنگین تا ساعت٢١:٣٠ دقیقه ادامه داشت.
در این تظاهرات دانشجویان از جمله شعار می دادند: ما فرزندان كاوه و سیاوشیم، تا سقوط این نظام از پا نمینشینیم / حکومت زور نمیخوایم، پلیس مزدور نمیخوایم / احمدی پینوشه، ایران شیلی نمیشه / محمود احمدی نژاد، عامل تبعیض و فساد / دانشجو میمیرد، ذلت نمی پذیرد / دانشگاه پادگان نیست و دانشجوی زندانی آزاد باید گردد.
مأموران گارد ویژه كه در طول تظاهرات مرتباً كمك میخواستند و دسته های تازه نفس به صحنه می آوردند، با استفاده از ماشینهای آبپاش و باتوم به دانشجویان حمله میكردند. گارد ویژه ضد شورش و نیروی انتظامی از در جنوبی کنار دانشکده فنی وارد کوی دانشگاه میشود و ٢٠ نفر از دانشجویان معترض را دستگیر میکند.
در جریان درگیری دانشجویان با گارد ضد شورش بیش از ٦٠ نفر از دانشجویان زخمی شده اند. اما دانشجویان كه درِ قفل شده دانشگاه را شكسته بودند و با پرتاب سنگ به درگیری با مأموران ادامه دادند، چندبار آنها را به عقب راندند.
دانشجویان در ساعت ٢١:٣٠ دقیقه اعلام كردند كه تظاهرات را موقتاً پایان میدهند و امروز دوشنبه 8 بهمن در صورتی كه خواست هایشان برآورده نشده باشد، اعتراضات را با شدت بیشتری از سر خواهند گرفت.
وبلاگ کمپین آزادی و برابری

بهمن ۰۵، ۱۳۸۶

دومين ماه در بي‌خبري كامل از سرنوشت آيت الله بروجردي

يكي از اعضاي خانواده آيت الله بروجردي، در آخرين تماس با وكيل ايشان در اروپا گفت:
بنا بر اطلاعات به دست آمده، در اين دو ماه آقاي بروجردي در شكنجه‌گاه 209 اوين بوده‌اند و همچنين بر اثر ضرب و شتم شديد، بارها به اغما رفته و در بيمارستان ناشناسي بستري شده‌اند، ولي از آنجا كه هيچ تماسي با ما نداشته‌اند، اخبار دقيق و تاييد شده‌اي در دست نداريم.
ايشان توضيح داد:
علت شكنجه‌ها و برخوردهاي شديد و بازداشت دو ماه پيش عده‌ي ديگري از دستياران ايشان، افشاگري از طريق نامه‌هائي بوده كه آيت الله بروجردي به نهادها و شخصيتهاي مؤثر جهاني نوشته‌اند.
وي ادامه داد:
آقاي بروجردي در امتداد حركت امام حسين، حاضر به سازش با يزيد زمان خود نشد بنابراين وظيفه آزادگان جهان است كه با اطلاع‌رساني و حمايت قضائي از ايشان، درندگان ديني در ايران را تا حد ممكن مهار كنند.
ايشان درخواست نمود:
از آنجا كه حكومتهاي ديني در عصر غيبت، به دست دجالها و طاغوتها تاسيس و رهبري مي‌شوند، فلذا بجاست كه در ايام سالروز عزيمت شيطان بزرگ،‌ خميني، به ايران، و برپائي نظام ستمديني، مردم با تحريم انتخابات و راهپيمائي‌ها، خود را سياهي لشگر يزيد دوران نكنند، و با افشاگريهاي گسترده، گامهاي نهائي در طليعه‌ي "ديو چو بيرون رود، فرشته درآيد" را بردارند.
بخشي از سروده‌ي آيت الله بروجردي در زندان، در خطاب به مستبدین دینی!
تقديم به قربانيان قلم و بيان و عقيده:

رقيبا من نمي‌گويم گل و باغ و بهار از من * گل از تو سنبل از تو هر دو عالم از تو، بند از من
تو كامت از عسل شيرين ، ني از من * تو در كاخت به مِي كامت ، سمّ از من
تو را اسب هوي بر زين، كبوتر مرده از من * تو را تبليغ و تسليح فراوان ، ناله از من
فلك را عيش و اين كشور به نوُشت * تن فرسوده و قد كماني و غمّ از من
پدر دادن ، مصيبت از فراق مادر از من * تو را قدرت به كف مكنت ، خدا از من
به سلولم زني چنگ و دهي رُعب و فشارم * به ديوار اتاقم مي‌زنم سر ، هر دم از من
به آباء و به اجدادم ، دهي فحش و جسارت * به زير كاج زندانم ، نفير نينوا از من
به نانم مي‌زني خونم، به جانم جاي پيكانت * به هردم مي‌كنم رسوا ، كه دشمن در كنار من

دفاتر آيت الله بروجردي در اروپا
ظهر جمعه، 5 بهمن 1386، 25 ژانويه 2008

بهمن ۰۲، ۱۳۸۶

درسی که شیعه می توانست از عاشورا بگیرد امّا...

طی روزهای گذشته آنقدر از واقعه عاشورا و شهادت پیشوای سوم شیعیان امام حسین و یارانش در منابر و جراید سخن بمیان آمده که آدمی از تعجب شاخ در می آورد که پس کو اثراین همه عزاداری ؛ کو آنهمه عرض ارادت به ساحت مقدس حسینی ، کو آن بیعتی که شیعه با سینه زدنهایش و گریه هایش بر مقتول طف اعلان داشته است؛ زیرا از فردای عاشورا در جامعه شیعی باز هم شیوع ظلم و بیعدالتی و زورگوئی و ظلم پذیری و دنیاطلبی و انواع زشتی ها غوغا می کند و انگار نه انگار که تا همین چند روز پیش بر ظلمی که بر امام ما آمده گریبان چاک دادیم ، غش کردیم و تا سر حد مرگ مثل دیوانه ها با قمه بر فرق سرمان کوبیدیم و خود را خونمالی کردیم که مثلا ما عاشق حسینیم!
باری 28سال است که به برکت نظام ولایت مطلقه فقیه به انواع زشتی ها، خرافه ها و بیدادگری ها آلوده و اسیر شده ایم و در منجلاب یک دین تحمیلی ِحکومتی، بنام اسلام سیاسی گرفتار گشته ایم که در آخرمعلوم شد نه دنیایی داریم نه آخرتی! این استثمار مذهبیِ برجای مانده از انقلاب 57، دلایلش هر چه باشد نقش اصلی و اساسی را غفلت جامعه ی شیعی بازی می کند که بواسطه ی دوری از جوهره تفکر و تعقل، بازنده ی این جریان شوم است.
این در حالی ست که تأثیر گذاری شهید نینوا، این مدافع شجره ی طیبه ی توحیدی بر مجموع تاریخ ماسَبق و حال و آینده آنگونه است که می تواند خونهای منجمد را در عروق مرده ی محرومین به جوش آورده و کانالهای متروک فضائل و مناقب را بازگشائی نماید.هر جای این کره ی خاکی ظلمی پدید آید، نوای ملکوتی قتیل طف طنین می دهد که : مرگ سرخ به از زندگی ننگین است، و هر کجا که ناله ی مرغ بال و پر کنده ای از میان قفسی می رسد، ضجه ی واحسینای اسرای دربند، تازه میشود.
مِثلی لا یُبایعُ مِثلهُ
امام مجاهدان ، در پاسخ استاندار مدینه که پیشنهاد سازش با یزید را می دهد، می فرماید: مثل مَنی ، با مثل او بیعت نمی کند، و با این کلام ، خط مشی تمامی آزادیخواهان و حق طلبان را مشخص می نماید که هرگز جبهه ی حق با سنگر باطل، دوستی و تفاهم ندارد و ابلاغیه ی رسمی او: «هیهات منّا الذلّة» است ودراین مقال اَشعار زیبایش را می سراید که: مُردن برای خدا از سواری بر مَرکب زشتی و تباهی بهتر است - خواری و زاریِ اجباری نیز از در افتادگی در دوزخ الیم ، سزاوارتر است.
إِن لَم یَکن لکُم دینٌ فکونوا أحراراً فی دنیاکُم
امام آزادمردان می فرماید: اگر بی دین هستید و متعهد به هیچ آئینی نمی باشید جوانمردی پیشه کنید و حاضر به همسوئی با ظالم نشوید. با این حساب پیشوای سوم تشیع اصیل و غیر حکومتی، با صدای رسایش هر خفته ی کتک خورده ای را از خواب جهل بیدار می کند که: آنکس که از حسین تقلید می کند ، هرگز پیروی از دیکتاتوری و خودکامگی نمی کند و هرگز حسینیان زمان ، با اُمویان مکّار و زور گو و زراندوز، همنشینی و همسوئی نمی کنند. خیلی عجیب است که شیعه ی امروز، ننگ سکوت و نشستن کنج خانه را، بر شوریدن و قیام بر علیه خط ظلم و دجالیان زمان ترجیح می دهد حال آنکه پیروان دیگر مذاهب، مانند گاندی، خالق حماسه های بزرگ می شوند و با اعتراف به این حقیقت که حرکت استقلال طلبی و استعمارستیزی اش الهام گرفته از حرکت رهائی بخش حسین بن علی است، مدال آزادیخواه بزرگ مشرق زمین را گردن آویز خود می کند و با این قیام نجاتبخش خویش، درسی جاودانه به تمامی بهانه جویان و معاندین اسلام اصیل و غیر سیاسی می دهد که: تمامی انبیاء و اولیاء الهی پیام آور عدل و اخلاق و عشق و برابری هستند و در این میان فرقی بین آنها نمی باشد و حسین بن علی می تواند پیشوای هر آزاده ی مبارزی باشد. در این میان گل سرخی با افتخار خود را وامدار تفکر و فرهنگ مبارزات حسینی می داند.
کُل یَوم ٍ عاشورا و کُل أرض ٍ کربلاء و کُل شهر ٍ مُحَرم
این شعار زیبا و جاودانه ی شیعه است که تکلیف همه را برای همیشه روشن می کند که پیکار بین جبهه ی حق و باطل تمامی ندارد و هر روز شاهد صف آرائی جبهه ی حسینی و یزیدی هستیم و ما لاجرم یا می بایست در صف حسینی باشیم یا در جبهه ی یزید و مسیر سومی وجود ندارد. یا باید برغم ضعف ظاهری و اگر شده حتی با فریادمان از ظالم پُر امکانات اعلان انزجار نمائیم و یا با به حراج گذاشتن شرافت و وجدان وانسانیت خود ، دعاگوی ظالم غاصب باشیم همانگونه که حامیان، مزدوران و باورمندان رژیم دیکتاتوری ولایت فقیه، عزت و آبروی خود را به بهای اندک این دو روزه ی عمر معاوضه نمودند.
حال باید منصفانه از خود بپرسیم که ما حصل یک دهه عزاداری برای سرور آزادگان چه بوده و آیا عزاداریهای بی محتوا حق مطلب را ادا کرده است؟ اصول را رها کرده ایم و فروع را چسبیده ایم! دغدغه ی مراجع شیعه شده است اینکه قمه زنی اشکال دارد یا نه! البته پاسخ به سئوالات شرعیه امری بدیهی ست لیکن اولی تر این است که فلسفه ی قیام حضرت ثارالله برای مردم تبیین شود تا اینگونه تشیع مورد حملات مخالفین قرار نگیرد و تکیه بر این گونه اعمال بعضاً غیر ضروری، دست آویزی برای هدم اعتبار شیعه قرار نگیرد. چرا در جامعه شیعی که خود را دنباله روی امام حسین می داند این شعار ابی عبدالله نهادینه نشده که:

بزرگ فلسفه ی قتل شاه دین این است
که مرگ سرخ بِه از زندگی ننگین است
نه ظلم کن به کسی و نی به زیر ظلم برو
که این مرام حسین و منطق دین است

چرا ظلم ستیزی و سازش ناپذیری امام حسین با خط ظلم در جامعه توسط علمای دینی تبیین و ترویج نمی گردد، جز اینکه این علما و مراجع جیره خوار حکومت و دعا گوی ظالمند؟ چرا اخلاق نیکو و حُسن همجواری ابی عبدالله الحسین در رأس امور تربیتی جامعه قرار نمی گیرد؟ چرا پایداری بر عقیده در فرهنگ حسینی بازگو نمی شود؟ اگر از فردای عاشورا کم فروشی ، گران فروشی ، دروغ، غش در معامله و زور گوئی در معاملات شیعه کمتر شد معلوم است که ما تأثیر گرفته ایم. اگر در پیروی ازعدالتجوئی و عدالتخواهی امام حسین از همین فردا در برابر این حکومت ستمدینی که هویت ما را به یغما برده متحد شدیم ، معلوم می شود حسینی هستیم .
با این حساب تکلیف ما در برابر جنبش های آزادیخواهانه ی زنان، کارگران، معلمان، دانشجویان و حامیان اسلام غیر حکومتی و پرچمدار آن یعنی آیت الله بروجردی که خواهان برابری و آزادی فردی و اعتقادی در جامعه است کاملاً معلوم است.
اگر گوش شنوائی داشته باشیم صدای ناله هل من ناصر ٍ ینصرنی فرزند ابی عبدالله الحسین، امام زمان را می شنیدیم که از اعماق وجودش از این عملکرد شیعیان جاهل اعلان رنج می کند تا واقعیت کل یوم عاشورای کنونی و تنهائی ایشان را بهتر درک می کردیم.
بام آزادي

دی ۲۹، ۱۳۸۶

برگي از دفتر قطور جنايات رژيم ولايت فقيه

خبر كشته شدن جوان دانشجوي سنندجي زنده ياد ابراهیم لطف الهی توسط جلادان وزارت اطلاعات ، نماد عيني ديكتاتوري ديني و نقض علني حقوق بشر در ايران است . وقتي حكومتي اينگونه جوانانش را به زنجير مي كشد ديگر هيچ گونه توقعي نبايد داشت كه حقوق بشر در آن به رسميت شناخته شود . كشته شدن زنده ياد ابراهيم لطف الهي برگي از دفتر قطور جنايات رژيم ولايت فقيه در ايران است كه در طول اين 28 سال گذشته ، تاريخ درخشان ايران زمين را تيره و تار نموده است . حال كه حكومت ملّايان ضد ديني ، شمشير از رو بسته و تمامي طبقات جامعه ايراني را هدف قرار داده است لازم است كه تمامي جنبش ها و گروههاي مبارز و مدافع حقوق بشري بيش از گذشته براي ريشه كني اين رژيم ديكتاتوري متحد شوند. دفتر نمايندگي آيت الله بروجردي در اروپا به نمايندگي از تمامي پيروان آيت الله بروجردي ضمن عرض تسليت به خانواده ي اين دانشجوي بي گناه ، خواستار رسيدگي سازمانها و مجامع حقوق بشري دنيا به پرونده قتل اين دانشجو و محكوميت اين عمل غير انساني بوده و ضمن اعلام همبستگي خود با مبارزات دانشجويي در ايران ، اين عمل غير قانوني و غير انساني را شديدا محكوم مي نمايد .
دفتر نمايندگي آيت الله سيد حسين كاظميني بروجردي در اروپا

دی ۲۷، ۱۳۸۶

متن دو نامه ي منتشر نشده از رهبر ديني و استبداد ستيز زنداني در ايران ، آيت الله سيد حسين كاظميني بروجردي همزمان با پنجاهمين روز از سرنوشت مبهم و بيخبري كامل از وضعيت ايشان

درخواست از رهبر كشور ابرقدرت جهان، رئيس جهمور ايالات متحده ي آمريكا
جناب پرزيدنت جورج دبليو بوش

پس از سلام و درود
احتراما در ابتدا، از سخنراني پرمحتواي حضرتعالي در مركز اسلامي واشنگتن در افشاي ماهيت اقليتي كه در ايران خود را نماينده ي خدا و سخنگو و ولي امر مسلمانان جهان ميدانند، تشكر مينمايم، و همچنين از ابراز لطف به بيلان مبارزه و مقاومت اينجانب در برابر احكام استبدادي آن گروه، سپاسگزاري ميكنم.
عاليجناب؛
نمیدانم شناخت شما از اينجانب چه مقدار است. من از سلاله ي علمائي هستم كه هركدام جزو مراجع مذهبي عصر خويش بوده اند و تداخل دين و دولت را بستر پيدايش ديكتاتوري ديني ميدانستند.
اعتراضاتم نسبت به استبداد ديني و خشونت مذهبي، حسن ظن پيروان ديگر اديان و گروههاي وطن پرست و آزاديخواه و حتي لائيك به مواضعم، برگزاري جلسات مذهبيِ مستقل در سطح وسيع كه برطبق اسناد برجاي مانده همواره با استقبال توده هاي ملت ايران مواجه بوده، همچنين درخواستهاي مكررم براي مناظره با علماي معتقد به "ولايت فقيه" باعث گرديد تا به ناحق از سوي سران ايران، متهم به حكومتخواهي شوَم و مورد كودتا قرار گيرم، در حالي كه حركتم در تضاد كامل با اين اتهام بوده است.
اين نامه را در حالي مينگارم كه در غل و زنجير استكبار ديني اسيرم و در تهديد دائمي قتل به سر ميبرم و جمعي از يارانم به قتل رسيده اند و خانواده ام بي خانمان شده اند و علاقمندان و هم فكرانم كه اكثرا زندگي باختگانِ 28 سال اخير هستند در اقصي نقاط ايران تحت انواع فشارها و محروميتها ميباشند و هموطنانم كه صاحب يكي از محدود كشورهاي ثروتمند جهان هستند از فقر و فلاكت و ناامني، رنج بسيار ميبرند و حق انتقاد و اعتراض و طرح مطالبات خود را ندارند. شما بارها فرموده ايد كه به تمام اديان و عقائد احترام ميگذاريد، ولي ملاهاي مجري حفظ و گسترش انقلاب ارتجاعي سال 1357 ايران، با صرف هزينه هاي مالي و اعتباري كلان و با سانسور و تحريف اخبار، سعي ميكنند چهره ي آمريكا و غرب را به عنوان ماشين تخريب اسلام و معنويت معرفي كنند. اميدوارم به موازات مبارزه با راديكالهاي اسلام حكومتي، تمهيداتي اتخاذ شود تا پروژه ي "نظم نوين جهاني" و "خاور ميانه ي جديد"، از شائبه ي نابود كردن اسلام اصيل، تطهير شود.
آرزوي قلبي من آن است كه شرايطي فراهم آيد تا مصونيتي به دست آورم كه با تكيه بر توانائيهاي علمي و كلامي و با ارائه ي مدارك قطعي و با استناد به اوراق بهادار تاريخ سلف و تقويم جاري، بين دين و سياست جدائي افكنم و حساب خداوند و پيامبران را از حكام مدعي نيابت و وكالت ايشان بر زمين جدا كنم، چراكه معتقدم استعمار ديني و مذهبي، بسي خطرناكتر از نوع اقتصادي و فرهنگي آن ميباشد، كه بروز عمليات انتحاري و تروريستي گسترده، برهان قاطع آن است.متاسفانه شياطين بزرگ ديني، با ديكته كردن اوامر انحصارطلبانه ي خود به عنوان فرامين الهي، بالاترين نوع جنايتها و خيانتها را شكل ميدهند و بشريت را به مرز نابودي ميكشانند و نسلهاي جاري را به استحاله ي اعتقادي ميبرند و تاريخ معاصر را به ضرر خداپرستي مينگارند و در اين ميان، بنيانگذاران و مروجان "ولايت فقيه" كه توفيقاتي نيز در صادرات فرآورده هاي مسموم اعتقادي خود به ممالك بحران زده ي اسلامي به دست آورده اند، بيشترين اثر تخريبي را داشته اند.آقاي رئيس جمهور؛ميدانم كه شكوائيه ي يك رهبر مذهبي شيعه، به رئيس جمهور ايالات متحده، يقينا به زعم خيلي از منتقدين، امري نامتعارف و اتهام برانگيز است، ولي همانطور كه خود بارها فرموده ايد، هزينه ي قضاوت نيك در آينده ي تاريخ، جز با تحمل منتقدين كم لطف، ميسر نخواهد بود و متذكر ميشوم كه پيش از اين، از موقعيت پاپ اعظم و دبيركل سازمان ملل متحد و اتحاديه ي اروپا و ديده بان حقوق بشر، كمك خواستم ولي حمايت عمده اي دريافت نشد.
بزرگوارا؛
در خاتمه يادآور ميشوم كه ايالات متحده آمريكا، قانونا تعهدي نسبت به مردم ايران ندارد، ولي از آنجا كه شخص حضرتعالي، مسئوليت رهبري كشور ابرقدرت جهان را بر عهده دارند، اين رسالت درخشان و فراقاره اي، وظيفه اي در قبال انسانيت مظلوم و محروم و مجروح ايراني بر دوش آن شخصيت ممتاز، ايجاد ميكند، فلذا تمنا ميكنم صداي آزاديخواهي و ظلم ستيزي آحاد ملت ايران را انعكاس جهاني دهيد و براي آزاديهاي فكري و اعتقادي و همچنين در جهت حمايت از اينجانب براي جدا كردن حربه ي دين از دست سوداگران ديانت و تاجران معنويت، كه نوع دوستي و صلح بين المللي و مساوات جهاني را به قربانگاه تبعيض و نفرت و ترور و جنگ برده اند، با به كارگيري اهرمهاي مؤثر بين المللي، قطعنامه اي در سازمان ملل متحد، به فوريت تصويب شود.
با پوزش فراوان ، سيد حسين كاظميني بروجردي
تهران ، زندان اوين ، تحت شكنجهي شياطين بزرگ ديني
******************************************************
خانم آنگلا مركل ، صدر اعظم محترم كشور آلمان :
با تقديم سلام و بهترين آرزوها
تاریخ حکومتهای مستبد ، مملو از گزارشات جاودانه ای از تبعیضها و سرکوبها و جنایات و مفاسد است. بهانه ی فرعون و نمرود ، حس برتری خویش بود که خود را خدای جهان میدانستند و هيتلر، به بهانه ي برتري نژادي ، دنيا را به آتش كشيد و امروز شاهد تحركات مشابهي در سرزمين ايران هستيم كه در مدعيان جعلي نيابت خداوند و وكالت پيامبران تجلي يافته است.
آري، متاسفانه دخالت دادن دين در سياست ابزارهائي در اختيار حكام مدعي دينمداري قرار داده كه بالاترين نوع جنايات و سركوبهاي داخلي و ماجراجوئي هاي بين المللي را به بهانه ي اجراي دستورات خداوند مرتكب شوند، ايشان بارها اعلان كرده اند با تكيه بر حس برتري ديني و مذهبي، وظيفه خود ميدانند كه جهان را در تفكرات خود هضم كنند و توسعه طلبيهاي بين المللي را رسالتي خدائي و آسماني مي پندارند!
عاليجناب مركل؛
با آنكه از سلسله علماي بزرگ شيعه ميباشم و صاحب بزرگترين جمعيت مستقل مذهبي در ايران هستم ولي به خاطر اعتراضات علني به موارد فوق، همچنين تلاش مؤثر براي جدائي دين از سياست، اعتقاد به آزادي عقيده و بيان و طرح نظرات مسالمت آميز و صلح جويانه از اسلام، تحت انواع آزارها و زندانها بوده ام و اكنون نيز زير شكنجه و در تهديد دائمي قتل به سر ميبرم.خانم صدر اعظم؛پيدايش "هولوكاست بشري" از سوي فرمانرواياني كه به هموطنان و هم مذهبان خود رحم نميكنند ناممكن نخواهد بود ؛ زيرا ايشان مردمي را كه 28 سال قبل آنها را به بالاترين جايگاه در تاريخ آوردند و "ولايت مطلقه" و "امامت" به آنها بخشيدند را قربانيان روزمره و بي ارزش خود ميپندارند و تريبونهاي خود را پشت سنگر "ملت" بنا كرده اند و دائما پروژه هاي ملت سوز خود را به عنوان خواست ملت ايران مطرح ميكنند و هر انتقاد و اعتراضي را سركوب ميكنند. اگر جايگاه ملت كه ميزبانان واقعي ايشان بوده اند چنين باشد آيا ميتوان تصور كرد جايگاه بيگانگان در منظر اينها چگونه است؟!
و يقينا شخصيتهاي برجسته ي بين المللي كه صداي مطالبات مردم ايران را ناديده ميگيرند و به تباني با چنين مستبديني مشغولند ، از محاكمات تاريخ به اتهام همدستي با ظالم، تبرئه نخواهند شد و نامشان در صفحات تقويم ديپلماتيك به عنوان دلالان استعمار ديني و همكاران استكبار مذهبي، ثبت خواهد شد.
اي بانوي ممتاز؛
شما رهبر يكي از مهمترين ستونهاي اتحاديه ي اروپا هستيد و ملت مهربان و آريائي شما دوران مشابهي را در زمان هيتلر تجربه كرده اند و اوضاع اسفناك ما در دوران "هيتلريسم ديني" را بهتر از ديگران درك ميكنند؛ فلذا به شما عارض ميشويم كه خيرخواهي و دلسوزي خود نسبت به مردم ايران را ابلاغ كنيد و سازمانها و شخصيت هاي تاثيرگزار جهاني را براي نجات ملت مظلوم و مجروح و محروم ايران حركت دهيد، پيش از اتمام فرصتها.
با تشكر بسيار ، سيد حسين كاظميني بروجرديتهران ، زندان اوين ، در شرايط بسيار سخت روحي و جسمي

انعكاس نامه ها از دفاتر آيت الله بروجردي در اروپا و آمريكا
در آستانه برگزاري اجلاس وزراي خارجه گروه 5 + 1 در برلين
پنج شنبه ، 27 دي ماه 1386 ، 17 ژانويه 2008
همزمان با تاسوعا و عاشوراي حسيني 1429

دی ۲۱، ۱۳۸۶

پرواز به كربلاء


دنياى بشريّت، همواره شاهد حوادث تند و وقايع تلخ بوده و تاريخ گذشته، گوياى صدمات بليغ بر پيكر انسانيّت است ولى در پيچ و خم زندگى، غبارهاى جنايات، فرو نشسته و مصائب، دچار مرور زمان مى‏گردد و شديدترين جنايات، به فراموشى سپرده مى‏شود. امّا داستانى در خاطرات اوراق بهادار عتيق قرار دارد كه نه تنها از ياد انديشمندان نمى‏رود بلكه هر تلاوت‏كننده‏اى را تكان داده و غيرت هر صاحب‏وجدانى را تهييج مى‏نمايد و همين مسأله باعث تقويت حرّيّت آزادى‏خواهان هر عصر شده. اين حماسه دلخراش را مى‏توان رساترين موضوع تربيتى دانست كه چنانچه در حوزه‏هاى فكرى و حلقه‏هاى فرهنگى، به تجزيه و تحليل رود، خزائنى از آموزش‏هاى قضائى و معادنى از دانستنى‏هاى ادبى را به بار مى‏آورد. به اعتقاد اين جانب، در رخداد انحصارى عاشوراء، نقش‏هاى متضادّ عدل و ظلم - خوبى و بدى - عطوفت و بى‏رحمى - اشك و خنده - ناله و نعره - حقّ و باطل - سفيدى و سياهى - زيبا و زشت - ديانت و سياست - بهشت و جهنّم - خدا و شيطان - دنيا و آخرت - آزادى و اسارت - صداقت و خيانت، كاملاً برجسته و پيوسته است، بگونه‏اى كه مى‏توان ادّعا نمود كه مأخذ تمامى اشياء و اشخاص، به غائله عاشوراء باز مى‏گردد، يعنى اگر به چيزى رسيديد كه مشكوك بود و نتوانستيد به صحّت و سقم او برسيد، به دفتر عاشوراء بنگريد و با توجّه به مُعجمى كه از اصول كلّى خلقت در آن مرقوم است، مى‏توانيد به قضاوت بنشينيد و تسليم نظرات اَصلح شويد. مثلاً رد يا قبول افراد را به چارچوب‏هايى كه در فتنه عاشوراء منقوش گرديده مرجوع نموده و ملاحظه كنيد كه چنين فردى در خصوصيّت‏هاى اخلاقى و انسانى و ايمانى، به چه شخصيّتى در عاشوراء شباهت دارد، به جبهه يزيد گرايش دارد يا با اردوگاه حسينى مطابقت مى‏نمايد و يكى از ابعاد مفاهيم كلام نبوى كه فرموده: حُسينٌ مِنّى و اَنَا مِنْ حُسين، همين مرتبه است كه در قيام مقدّس آن سرور شهيدان، هر سرّى، افشا گرديد و هيچ رازى، ناشكفته نماند و پرده از درون همه فرو افتاد و خطّ مشى هر كسى به مرجع خطوط و عقود، يعنى كتاب كربلاء، محاسبه و مقايسه مى‏شود. بنابراين به ديد يك قيام دينى صِرف، به نهضت اَباعبداللّه، ننگريد كه خداوند او را همچون آفتابى قرار داده كه هزاران نوع انرژى حيات‏بخش و انوار روح‏نواز و تشعشعات متافيزيكى را داراست. پس اى اِسكان‏يافته در سَفينةالنّجاة ثاراللّهى، قدر خود را بدان و زيارت‏نامه خون خدا را با عادات و علائق عاطفى، مخوان كه مجموعاً، تجديد بيعت با قديم‏الاحسانِ لاهوتى بوده و تك‏تك كلماتش، به عينه تابلوى هدايت نسل‏ها و عصرها مى‏باشد و جايگاهش در تمامى مبادى سياسى و ميادين علمى و محاكم قضائى و مجامع تربيتى خواهد بود و جاى بسى تأسّف است كه برخورد بسيارى از گرويدگان، گذرا و ظاهرى و مقطعى و نفْسانى بوده و متعاقباً از اثرات بلندمدّت و دائمى چنين تمدّن و فرهنگ آسمانى، محروم مى‏گردند. اگر بخواهيم در چند سطر، به معرّفى اين كوه سر به فلك كشيده غم‏ها، رنج‏ها، دردها، عبرت‏ها، اندرزها و آرزوها بپردازيم، بايد مكتوب نماييم كه اصول دين، در تمامى پنج فصلش، مختوم به آن است، به اين معنى كه: 1- «توحيد» را با بينش الهى حسين مى‏توان ادراك نمود. 2 - «عدل» را در ذرّات وجود آن امام مظلوم، مى‏توان احساس نمود كه آن عصاره عدالت، براى حراست از حقيقت عدل، در زير زنجيرهاى ظلم، قطعه قطعه گرديد و در مسير هدْم استحكامات استبدادگران، به زير پاى ستمكاران، پايمال شد. 3- «نبوّت» را ميراث‏برى فطرى بود كه خون تمامى پيامبران را در رگ‏هاى بريده‏اش حمايل مى‏نمود و از فرياد انبياءِ عظام، در زير گنبد كبود زمان، پاسدارى مى‏نمود. 4- «امامت» را مُهر ضمانت زد تا در برابر مدّعيان نامرد و سارقان سنگر پيشوايى، عقول و قلوب جوامع انسانى را بيمه نمايد. 5- «معاد» را با ابدان پاره‏پاره خود و يارانش، قيامت مى‏كند و پل صراط را با اسناد مظلوميّتش مى‏لرزاند و بند از بند متجاسرين به تماميّت عدالت، جدا مى‏نمايد و آنگاه در فروع، چهره نورانى و ملكوتى او درخشش كرده و «نماز» را در مناجات آخرش و «روزه» را در خونش و «جهاد» را با استخوانش و «حج» را با تن بى‏كفنش و «زكوة» را با سر بر نيزه رفته‏اش و «خمس» را با دست‏هاى قلم‏شده عبّاسش و «امر به معروف» را با لب‏هاى چوب خيزران خورده‏اش و «نهى از منكر» را با يتيمان تازيانه‏خورده‏اش و «تولّى‏» را با هَلْ مِنْ ناصِرَش و «تَبَرّى‏» را با زينب به بند كشيده‏اش، رنگ و لعاب معنوى و عرفانى و جاودانه داده و اكنون، حجّت بر شما اى حسينيان دهر، تمام گشته كه در هفت آسمان و زمين، جز او پناهى نخواهيد يافت و سايه‏اى غير او، براى رهايى از ظلمات دنيوى و اخروى، پيدا نخواهيد نمود.
كتاب باراني در كوير سوخته
اثر آيت الله سيد حسين كاظميني بروجردي
http://www.bameazadi14.blogspot.com/

دی ۱۶، ۱۳۸۶

احتمال قتل آیت الله بروجردی توسط رژیم قوت گرفت

پیرو اطلاعیه ی صادره توسط فعالان حقوق بشر ایران در مورد احتمال قتل آیت الله بروجردی توسط رژیم دیکتاتوری ایران، هم اکنون نگرانیها در این مورد شدت بیشتری بخود گرفته است. از آخرین مرحله ی انتقال روحانی مخالف ِاسلام ِسیاسی، آیت الله کاظمینی بروجردی به بند 209 اوین تا کنون 42 روز میگذرد؛ در حالی که در این مدت تلاشهای خانواده وی برای اطلاع از وضعیت ایشان بی نتیجه بوده است. با توجه به ابتلاء آیت الله بروجردی به بیماریهای متعددی چون بیماریهای قلبی،کلیوی،عصبی و پارکینسون، ادامه نگهداری ایشان در شرایط رقت بار بند 209 اوین عملی کاملا ًغیرانسانی وغیر قانونی می باشد . طی روزهای گذشته اخبار تأیید نشده ای ازاحتمال انتقال آیت الله بروجردی به زندان یزد حکایت داشت. همچنین اخبار تأیید نشده ای از احتمال قتل ایشان توسط رژیم حکایت دارد. جمعیت مردمی دفاع از آیت الله بروجردی اعلام کرده است با توجه به وجود هواداران بیشمار آیت الله بروجردی در تهران و سایر شهرستانها، صحت چنین خبری می تواند سرآغاز ناآرامی های گسترده ای در سراسر کشور آنهم در آستانه برگزاری انتخابات مجلس هشتم باشد.
بدینوسیله ضمن اعلام نگرانی شدید خود در این خصوص، خواستار دخالت نهادها و سازمانهای مؤثر حقوق بشری در داخل و خارج از کشوربرای روشن شدن وضعیت ایشان می باشیم.
www.bameazadi14.blogspot.com
آزادی دو تن از هواداران آیت الله بروجردی
دو تن از یاران آیت الله بروجردی بنامهای خانمها نرگس غفار زاده و مریم عظیمی که در تاریخ ششم آذرماه دستگیر شده بودند ، بعداز ظهر روز شنبه پانزدهم دیماه ، به ترتیب نام به قید قرار وثیقه ی ده و بیست میلیون تومانی آزاد شدند ؛ اما تا لحظه ی تحریر این خبر هنوز اطلاع مؤثقی از سرنوشت آیت الله بروجردی در دست نمی باشد .

چهل روز بي خبري از آيت الله بروجردي
چهل روز از انتشار خبر غير رسمي فوت آيت الله بروجردي در زندان ميگذرد و عليرغم مراجعات پي در پي خانواده وي و تلاش وکلاي وي جهت اطلاع از سرنوشت ايشان تا کنون هيچگونه نتيجه اي در بر نداشته است و هم اکنون خانواده و نزديکان وي در بي خبري و نگراني از وضعيت اين زنداني عقيدتي بسر ميبرند .
اين در حالي است که دو تن از ياران دربند وي با قرار کفالت 10 ميليون توماني از زندان آزاد گشتند اما همچنان خانمها نرگس غفارزاده و مريم عظيفي در بند 209 زندان اوين نگهداري ميشوند و در آخرين اقدامات دستگاه امنيتي عنوان گشته است که بزودي افراد ديگري از نزديکان وي احضار و بازداشت خواهند گشت .
مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران بدينوسيله مراتب نگراني عميق خود را نسبت به بي خبري از وضعيت آيت الله بروجردي و تداوم بازداشت ياران وي اعلام مي نمايد و توجه گروههاي مدافع حقوق بشري را نسبت به وضعيت نگران کننده اين افراد جلب مي نمايد.

دی ۱۵، ۱۳۸۶

اطلاعيه از سوي دفتر نمايندگي آيت الله بروجردي در اروپا
موضوع رفراندوم وتحریم انتخابات
بدین وسیله به آگاهی هم وطنان ونیروهای مترقی جامعه وفرزندان عزیزم در سراسر کشور میرسانم اکنون که سرنوشت من در گوشه زندان بند ۲۰۹ زندان اوین در حالت احتضار به سر می برم از پیشگاه خداوند یکتا برای همه شما دعا می نمایم وضمن اعتراض به بازداشت خود و دیگرخانواده هائی که به اتهام های واحی در زندان به سر می برند واین همه ظلم وتبعیض وبیداد گری که بر سر نوشت ما سایه افکنده ، ما حصل چیست؟ در طول یکی دوسال اخیر موج دستگیری آزادیخواهان ومبارزین غیور وطن چنان شتاب عجیب گونه ای به خود گرفته است که لایه ها وطبقات شریف کارگری ، زنان ، معلمان، وهمچنین دانشجویان عزیز این آینده سازان مملکت مورد تفقد مهرورز جمهوری اسلامی قرار گرفته اند که بسی جای تأسف فراوان است. من از تمامی مجامع حقوق بشر ونهاد های بین المللی مدافع حقوق بشر و انسانهای آزادیخواه در سراسر جهان می خواهم که بر علیه حکومت ستم دینی حاکم برایران ومحکومیت جنایات ضد بشری در ایران اقدام عاجل بفرمایند وهمچنین در خواست برای یک رفراندوم آزاد زیر نظر سازمان ملل ، نظامی مردم سالار را برای کشورشان بر گزینند .
بايد به آينده انديشيد وبرای ساختن آینده ای بهتر برای خود وفرزندان وارد عمل شویم، دنیای متحرک وفعال امروز در انتظار هیچ کس نمی ماند، اگر نتوانیم هر چه زودتر خودرا با محیط پیرامون خود همساز کنیم ، جز اضمحلال ونابودی در انتظارمان نخواهد بود. قدم اول به سوی آینده ای بهتر از میان بر داشتن موانع مسدود کننده را ه آینده است ، بزرگترین مانع پیشرفت وسعادت ملی ما وجود منحوس جمهوری اسلامی در تمامیت آن است . آینده را زمانی مي توان با دنیا وتحولات آن دمساز کرد که خود حاکم بر مقدرات خود باشیم واجازه ندهیم مشتی از همه جا بی خبر ، فاسد ، متعصب ، وکوتاه نظر مانع تلاش یک ملت برای قرار گرفتن در جایگاه مناسب خود در میان ملتهای پیشرو وسعادتمند جهان شوند. امروز مسئله حقوق بشر در سراسر گیتی مطرح است باید واقعیتها ی ایران را به اطلاع جها نیان رساند وبا بیدار کردن افکار عمومی نگذاشت یک بار دیگر سرنوشت ملت ایران دست خوش ساخت وپاخت های بین المللی شود ، وما سازمان ملل را براي يك انتخابات آزاد فرا می خوانیم تا برای ملت ما نمایندگانی اعزام وآینده روشنی برای ملت ایران رقم بزند . سازمان ملل باید برای سازمانهای ملتها قدم بردارد ونه سازمانی برای دولهای دیکتاتور وخود کامه که با
نیرنگ وریا وچپاول أرای مردم وناقص حقوق بشر بر صدر نشسته تحریف واژگان راستین وقلب معنای حقیقت می نمایند.وما از فززندان خود خواهانیم عدم وجود نمایندگان سازمان ملل در هیچ گونه انتخاباتی که حکومت جمهوری اسلامی را سرپا نگهدارد شرکت نکنند ، زندانها ی ایران از جمله (اوین) با دیوارهایی از شرم وآزرم سالهاست که میزبان مردان بزرگی است که تنها سلاحشان قلم واندیشه است وخواستار جدائی دین از سیاست هستند، کسانی که ولایت امام معصوم را در امارت سیاسی او تبلیغ می کنند ، مغرض هستند وباید به آنها پشت کردولایت امام معصوم ولایتی در عمق وجود است وحکومتی جبروتی بر تمام عالم.
به امید آنکه در راهی که گام بر داشته ایم مقبول نظرافتد ودر تعالی واحیاء جامعه ایران منشأ اثر گردد.
۱ / دفتر سازمان ملل
۲/ رونوشت مجامع حقوق بشر
سازمان عفو بین الملل ،سازمان ديد بان حقوق ،بشر سازمان صليب سرخ جهاﻧﻰ، دفتر كميسرياى عاﻟﻰ حقوق بشر سازمان ملل متحد ،ديوان بين المللي دادگسترى ،ديوان دائمي داوري ، لاهه ،ديوان كيفري بين‌ المللي ،ديوان اروپايي حقوق بشر
ثبت وتکثیر: از دفتر اروپائی آیت الله سید حسین کاظمینی بروجردی در اروپا
به کلیه رسانه ها وسایتهای الکترونیکی ومجامع حقوق بشر .
جهانگیر صالحی۳/۱/۲۰۰۸

دی ۱۴، ۱۳۸۶

قتل یکی از هواداران آیت الله بروجردی
توسط رژیم دیکتاتور ایران


یکی از هواداران روحانی دیکتاتورستیز، آیت الله بروجردی، بنام خانم مریم منتظرصاحب 37 ساله و متأهل پس از ماهها تحمل درد و رنج در بیمارستان میلاد تهران ساعت 8 صبح روز سه شنبه 11 دیماه، دار فانی را وداع گفت.مراسم خاکسپاری وی در قطعه 111 ردیف 155 در جوّی کاملا ً امنیتی برگزار گردید.
ایشان قبل از حمله ی وحشيانه ي مأموران رژیم به منزل آیت الله بروجردی در 8 اکتبر 2006 ، مبتلا به تومور مغزی از نوع خفیف بود.ایشان در جریان به خاک وخون کشیدن هواداران آیت الله بروجردی در کوچه سرو خیابان آزادی تهران توسط نیروهای حکومتی ، بشدت از ناحیه سر مضروب گردید و در حالی که بعلت ضربات مهلک باتوم خونریزی شدیدی از آن ناحیه کرده بود، بهمراه سایر دستگیر شدگان به زندان اوین انتقال یافت. بدلیل اینکه برادر وی علیرضا منتظر صاحب از نزدیکان آیت الله بروجردی بود، ایشان نیز به بند 209 اوین منتقل گردید و آنجا مدتی تحت انواع شکنجه روحی و جسمی قرار گرفت . بدلیل وخامت وضع جسمانی ایشان در بند 209، مأمورین زندان از ترس فوت احتمالی وی، با أخذ وثیقه ای سنگین ایشان را آزاد کردند.
بدلیل تزریق آمپولهای مشکوک به وی توسط مأموران زندان ، ایشان در آنجا مبتلا به سرطان مغز گردید و بدین علت پس از آزادی بمدت 9 ماه در بیمارستان بستری و با مرگ دست و پنجه نرم کرد.ایشان بعنوان یکی از قربانیان واقعه سرکوب آیت الله بروجردی در اکتبر 2006 بالاخره در اوج غربت و در کنارسکوت معنادار رسانه های خبری و مدعیان مدافع حقوق بشری، از حق خداداده حیات محروم گردید تا جهان استبداد زده امروز بیش از پیش در عطش آزادی حقیقی، چشم به ظهور یگانه مصلح عادل بدوزد.
به امید ظهور مصلح راستین بشریت
وشکست اهریمن
خبرگزاری مستقل هواداران آیت الله بروجردی در تهران