مرداد ۱۰، ۱۳۸۷


یکی از متهمان پرونده آیت الله بروجردی روانه زندان شد

حبيب قوتي از متهمين پرونده آيت الله کاظميني بروجردي در تاريخ 7/5/87 بازداشت گرديد. وي در تاريخ مذکور به دادگاه ويژه روحانيت احضار شد که در پي اين احضار و حضور ، بازداشت و جهت تحمل 4 سال حبس تعزيري توام با تبعيد در زندان همدان ، منتقل گرديد.
شايان ذکر است آقاي قوتي ، در مردادماه سال 1385 در ماجراي پرونده مذکور بازداشت و پس از سپري نمودن يکماه سلول انفرادي توام با شکنجه و سپس مدت 11 ماه زندان با قيد وثيقه آزاد گرديد.
هر چند ابتدا در دادگاه اوليه حکم اعدام براي نامبرده صادر شده بود اما نهايتاً حکم ايشان به چهارسال حبس تعزيري توام با تبعيد به زندان همدان قطعي گرديد.

مرداد ۰۸، ۱۳۸۷


عواقب صلح جويي و آزاديخواهي !!!

به مناسبت هشتم مرداد ماه 1385 مصادف با روز يورش عوامل رژيم ديكتاتوري به منزل آيت‏الـله سيد حسين كاظميني بروجردي و همچنين حمله به بيت مرجعيت ، آيت الله العظمي سيد محمد علي كاظميني بروجردي .

آيت الله سيد حسين كاظميني بروجردي يكي از رهبران مذهبي مخالف دين سياسي و معترض به تئوري ولايت مطلقه فقيه است. وي به تبع مراجع بزرگي همچون آيت اللـه العظمي سيد حسين طباطبائي بروجردي و آيت الـله العظمي شريعتمداري و آيت اللـه العظمي خوئي و آيت الـله العظمي سيد محمد علي كاظميني بروجردي ، والد بزرگوارش ، نه تنها هيچ تشكل سياسي تاسيس نكردند، بلكه همواره هشدار به نابودي دين در صورت اختلاط آن با سياست مي‏دادند. اين پيشواي سازش‏ناپذير با استناد به آيات قرآن و احاديث پشتوانه دار امامان آسماني شيعه، ديانت را جوهري جدا از فرمولهاي سياسي دانسته و آزادي فكر و عقيده را از بديهي ترين حقوق جامعه ميداند. وي طي سالهاي متمادي با تشكيل كلاسهاي اعتقادي و اخلاقي در تنوير افكار عمومي به تربيت صد‏ها هزار نفر از زنان و مردان كشور مبادرت نمود و نتايج والائي را در 17 سال گذشته به دست آورده است. ايشان دستورات اسلامي را مغاير با هرگونه استبداد و خشونتي مي‏داند و شكنجه ، خفقان و ديكتاتوري را به هر دليل به نام دين و مذهب را مردود دانسته .
هزينه سنگين افشاگريهاي اعتقادي و اجتماعي ايشان، آزار و اذيت مستمرعوامل رژيم ديكتاتوري به انحاء مختلف بوده كه تمامي حلقه‏هاي فشارهاي قضائي و تبليغي را برايش فراهم نمود‏. او كه همواره خود را بنده خدا و سرباز وطن و رهرو پيامبران خوانده است، در سالهاي قبل از 1374 امامت مسجد همت آباد واقع در خ وليعصر خ البرز را به عهده داشته‏. سخنراني‏هاي جنجال‏برانگيز ايشان كه مبتني بر اسناد پيشوايان شيعه بوده و حضورشان در نماز عيد فطر سال 1373 با كفن و شمشير كه بر طبق سنت امام رضا ( ع ) در اعتراض به حكومت غير مشروع صورت گرفت ؛ باعث شد تا براي خاموش كردن او، بعد از چندين احضار به دادگاه ويژه روحانيت و عدم سازش‏پذيري وي، در سال 1374 مسجد فوق الذكر را مصادره و او را به زندان توحيد تهران، واقع در پشت اداره مركزي پست، منتقل نمايند. ايشان بعد از چندين ماه شكنجه ي روحي و جسمي به نقاهتهاي شديد قلبي و كليوي مبتلا گرديد. چند ماه بعد از آزادي، با پيگيريهاي مردمي، مجدداً فعاليتهاي خود را اين بار از منزل شخصي خود كه در نزديكي آن مسجد بود آغاز نمود كه با گسترش آن ، باز هم با پرونده ‏سازيهاي نابحق و تكراري مواجه شد و در سال 1379 به زندان اوين منتقل شد و در نهايت در بندهاي 59 و 209 آنجا، بعد از آزار و اذيت شديد به علت حاد شدن نارسائيهاي قلبي سكته كرد و براي آنكه حساب كشته شدن ايشان به گردن حكومت نيفتد وي را به منزل خود منتقل نمودند كه در نهايت با طي نمودن يك دوره درماني طولاني و همچنين عنايات الهي، بعد از چندين ماه، سلامتي نسبي خود را به دست آورد. در سال 1380 باز فعاليتهاي خود را شروع نمود و مراجعات به منزل ايشان رفته رفته زيادتر ‏شد، بگونه‏اي كه براي پاسخ به ابراز احساسات مردمي مجبور شد با حمايت پدر بزرگوارش آيت الله العظمي سيد محمد علي كاظميني بروجردي كه صاحب مسجد نور ميدان خراسان تهران بود بطور متوسط ماهي يك بار محافل بزرگي را در آن مسجد برگزار نمايد كه مثل گذشته با زياد شدن تساعدي جمعيت ، ‌مانع ادامه آن شدند.
آيت الله كاظميني بروجردي تا سال 1383 تحت فشار دادگاه ويژه روحانيت و وزارت اطلاعات بيش از ده بار تعهد به اعراض از فعاليتهاي خود ‏داد ولي هربار بعد از مدتي به اشكال متفاوتي احياء خدمات‏رساني به جامعه گرفتار مي‏نمود و جمعيت شركت‏كنندگان روز به روز افزونتر مي‏شد، و باز هم احضاريه‏ها و تهديدهاي شديد حكومت‏، باعث تعطيلي آن مي‏شد تا آنكه در اواخر اين سال بعد از يك دوره فشار شديد، ايشان مجبور شد طي اعلاميه‏اي رسما كليه‏ فعاليتهاي فرهنگي و مذهبي خود را تعطيل نمايد و به خانه‏نشيني مطلق تن دهد و منزل ايشان كه به خيابان آزادي، جنب پارك اوستا منتقل شده بود تحت نظر شبانه‏روزي مأمورين حكومتي قرار گيرد تا هرگونه رفت و آمدي با تفتيش و ايجاد رعب و وحشت كنترل شود. اين بار از طريق تلفنهاي ثابت و همراه پيروان خود، ارتباطات مردمي به شكل تازه‏اي شروع شد تا اينكه در سال 1384 به واسطه 14 شماره تلفن، جوابگوي خيل مراجعات مردمي شدند. بعد از گذشت چند ماه كه حضور مأمورين در اطراف منزل ايشان جلب توجه خاصي را باعث شده بود به ناچار، عوامل رژيم براي حفظ ظاهر خود به كنترل نامحسوس روي آوردند؛ از اينرو رفت و آمدها به منزل ايشان دوباره تشديد يافت و او توانست با مديريت مناسبي محافل گذشته را براي چندمين بار در ابعاد گسترده‏اي احيا نمايد. تا آنكه در اواسط همين سال باز به بخاطر كثرت جمعيت هوادار، به دادگاه ويژه روحانيت احضار و مجبور به دادن تعهدي ديگر براي تعطيلي كليه فعاليتهاي خود شد. حفظ ارتباطات تلفني كه تا مرداد 1385 نزديك به 100 خط تلفن ثابت و همراه در تهران و شهرستانها را شامل مي‏شد و پيروان توانا و با سابقه ايشان كه نيابتا جوابگوي سئوالات و درخواستهاي مردمي مي شدند، وسيله‏‏اي بوده تا خط فكري اسلام اصيل و غير سياسي به جامعه ابلاغ شود. در اين صورت فرصتي پيش آمد تا اين بار ايشان تحت عنوان حمايت از گرفتاران و حاجتمندان به تشكيل جلسات نيايش ( و نه سخنراني كه شديداَ مورد نفرت حكومت بود ) در سطح وسيع روي آورند. ايشان طي ماههاي اخير هربار كه از دادگاه انقلاب تقاضاي معرفي وي مي نمودند، بر خلاف گذشته به آنجا نمي‏رفت و اين ابلاغات و تهديدهاي تلفني نزديك به زمان برگزاري هر محفلي كه توسط رابطين، زمان و مكان آن به مردم مشتاق اعلام مي‏شد، به شدت تشديد مي‏يافت. نتيجه 15 سال تلاش بي وقفه و مستمر و شبانه روزي آيت الله سيد حسين كاظميني بروجردي در فضايي مملو از خفقان و سانسور جهت معرفي دين اصيل و غير سياسي به جامعه ايراني در نهايت به استقبال عمومي و دريايي از حمايت مردمي از فكر و انديشه پوياي اين روحاني آزاديخواه مبدّل گشت ؛ كه در گزارشات و اسناد تصويري برجاي مانده از آخرين گردهمايي ايشان در بزرگترين استاديوم سر پوشيده كشور در مورخه 8 تيرماه 1385 به وضوح هويداست .
تا اينكه در روز 8 مردادماه 1385 مأمورين حكومتي مجبور به هجوم مسلحانه به منزل وي شدند تا ايشان را بازداشت نمايند و برپائي گرده همايي روز 17 مرداد كه پيش‏بيني مي‏شد با شركت صدها هزار معترض به حكومت ديني از سراسر كشور برگزار شود‏ را مختل كنند. ولي اين‏بار پافشاري و استقامت خيل عظيم مردمي و تخريب خودروهائي كه براي ربودن ايشان آماده شده بود مانع از دستگيري و انتقال ايشان به زندان اوين شد. كه با درايت همين انسانهاي غيور و هم وطنان عزيز صحنه‏هائي از اين تهاجم و سپس حمايت مردمي از ايشان بصورت فيلم و عكس تهيه شد كه با مراجعه به آنها درمي‏يابيم نگراني مردم از بازداشت ايشان‏، قتل قريب الوقوعي خواهد بود كه پيش از اين، بعضي از عوامل نفوذي وزارت اطلاعات آنرا اعلام نموده‏ بودند.
بعد از اين وقايع باعث شد كه آيت الله بروجردي قريب به 70 روز در حصر خانگي بسر ببرند كه در اين مدت منزل وي بواسطه پيروان وي بشدت حفاظت مي شد تا مانع از انتقال ايشان به زندان اوين شوند كه اين حصر در نهايت در مورخه 16 مهرماه 1385 با يورش مسلحانه عوامل رژيم به آيت الله بروجردي و پيروانش و دستگيري وي و صدها تن ديگر منتهي شد. كه براي هميشه بعنوان لكّه ي ننگي در اوراق تقويم سركوب اين رژيم ستمديني ثبت گرديد. « يادش گرامي »
در آتيه گزارشات آن را بصورت مفصل شرح خواهيم داد ... ( وبلاگ بام آزادي )

لينك فايلهاي ويدئو :
http://www.dailymotion.com/video/xh2q0_ayatolah-broujerdi-3

http://www.dailymotion.com/video/xh2s4_ayatolah-broujerdi-4

http://www.dailymotion.com/video/xh2sn_ayatolah-broujerdi-5

http://www.dailymotion.com/video/xh2t0_ayatolah-broujerdi-6

http://www.dailymotion.com/video/xh30m_ayatolah-broujerdi-7

تیر ۲۸، ۱۳۸۷


گزارش روزنامه واشنگتن تايمز در مورد وضعيت آيت الله بروجردي
14 جولاي 2008

اين روزنامه مي نويسد كه از تغيير نام خيابان روبروي سفارت ايران به خيابان نهم جولاي ( 18 تير ) كه يادآور تظاهرات دانشجويي هوادار دموكراسي در سال 1999 در تهران ، بعنوان نمونه اي از روابط مغشوش و نگران كننده دولت تهران و غرب است .
به نقل از اين روزنامه دولت ايران در سال 1979 يك ركورد فجيع در نقض حقوق بشر داشته است . كه شامل اعدام صدها تن از هواداران شاه ، اعدام هزاران تن از زندانيان سياسي و همچنين گزارشات روزانه از اعدام و به دار آويختن در ملأ عام ، شلاق و شكنجه است . و همچنين ذكر مي كند كه ايران در آمار اعدام در صدر ليست سازمان ملل قرار دارد .
به نقل از روزنامه ي واشنگتن تايمز از سال 1979 تا كنون رژيم ايران بيش از 200 بهائي را اعدام نموده كه البته اين ترور و تهديد تنها محدود به اقليتهاي مذهبي از جمله بهائيان نمي باشد ؛ بطوريكه آيت الله كاظميني بروجردي رهبر شيعه مذهبي و مبلغ دين غير سياسي نيز به اين ليست ملحق شده است . آيت الله بروجردي تفسير رژيم جمهوري اسلامي از دين را زير سؤال برد و دين سياسي را غير مشروع دانست . ايشان طي يك حمله وحشيانه به همراه خانواده و بسياري از هوادارانش دستگير و به شدت تحت شكنجه و آزار و اذيت قرار گرفت . گزارشات حاكي از آن است كه وضعيت ايشان رو به وخامت نهاده است .
اين روزنامه ذكر مي كند كه بسياري از فعالان حقوق بشري از جمله امير يعقوب علي ، ناهيد جعفري ، نسرين افضلي و همچنين مرضيه لنگرودي ... بدليل فعاليتهايشان دستگير و زنداني شده اند.
و در ادامه مي افزايد كه : براستي دولتي كه بدون در اختيار داشتن سلاح هسته اي بصورت جهاني حقوق بشر را در مورد شهروندان خود و سايرين زير پا مي گذارد با دستيابي به تجهيزات هسته اي چه خواهد كرد ؟
اين سؤالي است كه جامعه ي بين الملل بايستي در مورد آن انديشه و تأمل كند!
http://www.washingtontimes.com/news/2008/jul/14/irans-blood-drenched-mullahs/

تیر ۱۸، ۱۳۸۷


حماسه ي 18 تير سالروز يورش به فرزندان وطن و كوي دانشگاه گرامي باد

نامه پوران ابراهیم نژاد خواهر عزت ابراهیم نژاد به مناسبت 18 تیر
به نام خدای آزادی
آوخ چه کرد با ما، این جان روزگار
18 تیرماه دیگری در راه است،عشق به آزادی دیگری در راه است...
18 تیر نماد جنبش ازادیخواهی ملت ایران است که در آن روز با تمام قوا و به صورت غیر دموکراتیک سرکوب شد.دانشجویان بی پناه در این روز مورد ضرب و شتم خشکه مذهبهایی که در راه حفظ ارمان خود گام بر می داشتند ،گرفتند و اصلاح طلبان که در راس قدرت بودند باز مانند همیشه بنا بر حفظ مصلحت نتوانستنند حق قربانیان بیگناه این روز را بگیرند.
اما 18 تیر جنبشی بود که برخواسته از بدنه ملت بود ،آنجا که فرزندان این سرزمین در مقابل دیکتاتور زمان به پا خواستند تا بگویند که همیشه و در هر زمانی و با هر حکومت ظالمی که باشد در مقابل ظلم خواهیم ایستاد.
ما در هر حال به دنبال انسانیت و وجدان آگاه هستیم و بشریت بیدار هیچگاه در مقابل ستم تسلیم نخواهد شد ،اما باید بدانیم که بشریت و انسانیت اندیشه نیست ، عمل هم هست.
به یاد آن روزهای تلخ تیرماه 1378 و به یاد شجاعت آن دانشجویان مبارز و به یاد شهدای عزیزمان از جمله عزت ابراهیم نژاد و اکبر محمدی که مظلومانه ،اما با تمام وجود خون خود را نثار آزادی وطن کردند،با هم به یاد این عزیزان و افراد گمنامی که این حماسه را ساختند ،شمع دل خود را روشن نمائیم و یاد آنها را گرامی می داریم.
به امید روزهای خوب آزادی

پوران ابراهیم نژاد17/4/1387

تیر ۱۵، ۱۳۸۷


تابوها که می شکند
ناقوس مرگ رژیم بصدا در می آید



« الإسلام یبقی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم » دین اسلام با کفر و بی دینی لطمه نخواهد خورد اما اسلامی که با ظلم و استبداد همراه میگردد محال است ادامه حیات دهد و لا جرم سرنگون خواهد شد.

این کلام ، فرموده ی پیامبری ست که هم اکنون در ایران بنامش چه خونها که ریخته نمی شود و چه حقها که پایمال نمی گردد و در این آشفته بازار موجود، هر جنایتکاری برای ارضای نفس سرکش خود، پای اسلام را وسط می کشد که در نتیجه متأسفانه برای عده ای از کوته فکران اعتقادی اینگونه القاء می گردد که خدا امر به ظلم کرده و اسلام ... !!!

در نظر ندارم گفته ی پیامبر را موشکافی کنم زیرا موضوع حرفم چیز دیگری ست اما لازم است بگویم همین فرموده بصراحت ثابت می کند پیامبر اسلام امر نکرده که باید همه را بزور مسلمان کرد و مطابق دستور صریح قرانی لا اکراه فی الدین، قائل به آزادی اعتقادی ست و این حق خداداه را مضر اسلام نمی داند بلکه صرفا آنچه را که خطر آفرین و مخرب می داند، ظلم است که اگر از پیکره ی این دین آسمانی زدوده نگردد، باعث نابودی اسلام خواهد شد. به هر وجدان بیداری که این سطور را می خواند می گویم که آیا پدیده ی دهشتناک اسلام گریزی که در کشورمان ایران شتاب گرفته است، جز بدلیل رواج روز افزون ظلم و بیداد از جانب حکام ولایت فقیه، چیز دیگری بوده است ؟ حالا وقتی این مورد را با اندیشه ی بیمارگونه ی خمینیسمی مبنی بر صدور انقلاب به تمام دنیا مقایسه کنید عمق بد بختی ها را بهتر درک خواهید کرد.

سی سال از عمر این حکومت بظاهر مذهبی می گذرد و در این مدت همواره حکامش برای ادامه سلطنت سراسر ظالمانه ی خویش، خطوط قرمزی را در برابر جامعه ی ایرانی ترسیم نموده اند که عبور از آنها گناهی غیر قابل بخشش تلقی می گردد.

ادبیات مجعولی چون ولایت مطلقه فقیه، دیانت ما عین سیاست ماست، لزوم تشکیل حکومت اسلامی و همچنین لزوم صدور انقلاب به سایر ملل جهان که هیچ تناسب و سنخیتی با اسلام اصیل و غیر سیاسی در عصر غیبت ندارد ، چون موریانه رأفت و مهربانی را از این دین آسمانی زدوده و جز چهره ای کریه و خشن از اسلام چیزی برجای ننهاده ، فلذا احدی را یارای اعتراض و حتی نقادی بر این مرزهای غیر قابل عبور نداشته و ندارد.
بدلیل سلطه حکومتی پلیسی بر تمامی شریانهای حیاتی جامعه ی مدنی ایران، طی سالیان گذشته هر انتقادی بشدت سرکوب و خفه می شد تا مبادا گزندی سلطان ولایت فقیه را تهدید نماید. اما با وجود جو ارعاب و خفقان در کشور عزیزمان ایران، هرازگاهی مردانی پیدا می شوند که با شجاعت بسیار، برعلیه ظلم حاکم فریاد بر می آورند و پرده از چهره ی اهریمن وطن ستیز برمیدارند.

هنگامی که آیت الله بروجردی برغم مهیا بودن شرایط خروج از کشور ترجیح داد که در درون وطن و در کنار مردم ایران در اعتراض به 28 سال حکومت ظالمانه ولایت فقیه، صدای رسای ملت باشد، می شد تصور چنین روزی را کرد که بالاخره این رژیم دیکتاتور در سراشیبی سقوط قرار گیرد و مشروعیت آن بشدت زیر سؤال برود. ایشان کاری را کرد که اپوزیسیون داخل کشور بلیل عدم تسلط و یا بهتر بگویم عدم آگاهی از ریزه کاری های دین اسلام ، توان ابراز چنین نظری را نداشت. ایشان بصراحت تز ولایت فقیه را تزی مجعول و رهبران و بنیانگزاران آنرا بدعتگزار معرفی نمود و لازمه ی برخورداری از یک حکومت آزاد و دمکرات را جدایی دین از حکومت قلمداد نمود. البته هیچگاه نمی خواهم تلاشهای تأثیر گذار مبارزات مدنی داخل کشور را زیر سؤال ببرم که مثلاَ چرا آنها صراحتا اصول کلی نظام ولایت فقیه را به نقد نکشیدند؛ زیرا کاملا به تبعات چنین اظهار نظری آنهم در داخل کشور واقفم . اصلا لازم نیست همه بیایند اینکار را بکنند و ضرورتی هم برای اینکار نمی بینم ، کافی بود یکی پیدا شود و بصراحت و با استدلال غیر قابل انکار مطابق آنچه که در کتاب رساله ی آزادی « نوشته آیت الله بروجردی » و مناظره غیر رسمی آیت الله بروجردی با سرکرده های رژیم در زندان آمده است ، مشروعیت سی ساله ی این رزیم را نفی کند تا راه برای تحقق آرمانهای میارزات وطنی باز گردد.

در طول این سی سال گذشته اگر فقط به کتابهای نگاشته شده درتأیید واشاعه فرضیه تداخل دیانت و حکومت، ولایت مطلقه ی فقیه، بیان ویژگی های منحصر بفرد انقلاب !!! و علی الخصوص کتابهای منتشر شده ای که درباره سیره ی خمینی هزینه شده است، بنگرید ، خواهید دید که این دروغگویان مقدس برای فریب افکار عمومی و توجیه عملکردشان تا کنون چه بودجه ی هنگفتی از بیت المال را هدر داده اند! حالا هزینه های دیگر بماند که مثلا برای تحقق ایده ی صدور انقلاب، سالانه میلیارها دلار را در کشورهای دیگر آنهم از محل فروش نفت این مردم هزینه می کنند!

اما با وجود تمام تلاشهایی که مسئولان رژیم برای ابقای سلطنتشان انجام داده اند، اگر واقع بینانه به قضیه بنگریم خواهیم دید که در طول یکی دو سال گذشته و مخصوصا پس از افشاگری های آیت الله بروجردی بر علیه رژیم، نشانه های زوال این رژیم کاملا هویدا شده است. اظهارات آیت الله صانعی که مهر تاییدی بر عقاید آیت الله بروجردی می باشد؛ مبنی بر لزوم توقف اجرای حدود بدست غیر امام معصوم ، بصراحت حکومت غیر مشروع فقها را نشانه رفته است. هر چند که تفاوت ایشان با آیت الله بروجردی در این است که وی جزو حامیان تز ولایت مطلقه فقیه بوده و حتی در تأیید آن کتاب نوشته است اما پس از سالها متوجه اشتباه خود گردید و در مقام جبران بر آمده است که این مورد بسیار مهم تفاوت بین ایشان و آیت الله بروجردی که از ابتدا مخالف تشکیل حکومت دینی بوده و بدلیل عدم تمکین از اوامر خمینی ، خود و پدر یزرگوارش آیت الله سید محمد علی کاظمینی بروجردی در بایکوت شدید خبری و بنوعی در بازداشت خانگی بسر میبردند بسیار حائز اهمیت می باشد. آیت الله صانعی که تنها بدلیل همین اظهار نظرات صریحش می بایست مورد احترام قرار گیرد، صراحتا اجرای احکامی چون سنگسار، قطع اعضاء و اعدام را مغایر با چارچوبهای اسلام غیر سیاسی می داند که البته این اظهارات تا کنون هیاهوی بسیاری را بدنبال داشته است.

اما اظهارات آقای محمد رضا خاتمی ریس پیشین مجلس ششم که که مدال همسری نوه امام! را برای همیشه در ویترین افتخارات خود دارد، داستانی دیگر دارد.ایشان در مصاحبه ای عنوان داشته که باید افکار و اندیشه های امام نیز به نقد کشیده شود چرا که ما ایشان را معصوم نمی دانیم و امکان دارد ایشان هم در دوره ای، کمی و کاستی داشته باشد.( البته اظهار نظر ایشان در این رابطه کاملا درست و بجا می باشد ) ایشان در ادامه می گوید : متأسفانه ما امام را به شخصیتی دست نیافتنی تبدیل کردیم که حتی بحث در مورد ایده ها و افکارشان ، امروز مجاز شمرده نمی شود. ممکن است چند سال دیگر، خیلی دیر شده باشد. همسر ایشان یعنی زهرا اشراقی نیز ضمن حمایت از اظهارات شوهرش بطور کلی انقلاب 57 را زیر سؤال می برد و می گوید : به نظر من وقتی در ایران انقلاب شد، یعنی همه ما تندرو هستیم. اصلا انقلاب یعنی تندروی و هر کسی خودش را انقلابی بداند تندروست !!! توجه به این نکته که وقتی این گفته ها از زبان نوه خمینی مطرح می شود، اهمیت موضوع دوچندان می شود .

دکتر قالیباف شهردار کنونی تهران و کاندیدای دوره پیشین ریاست جمهوری در جمع دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد، عالم سیاست را عالمی خواند که کثیف تر از آن وجود ندارد و در تأیید حرف خود گفت : این را در دو سه سال ورودم به عالم سیاست ، متوجه شدم ! اهمیت این مطلب زمانی روشن می گردد که حکام ولایت فقیه، سیاست خود را عین دیانت می دانند ! در ادامه پس از اینکه با مخالفت بعضی از ذوب شدگان ولایت فقیه قرار گرفت که مگر این مملکت ، مملکت امام زمان نیست( این هم یکی از ادعاهای عوامفریبانه آنهاست )، پس چرا این حرفها را می زنی در جواب می گوید که : هدف انقلاب در ابتدا این بود که اخلاق را با سیاست درآمیزیم اما آنچیزی که اکنون می بینم نبود اخلاق است. در جایی دیگر آیت الله ، الله بداشتی از اساتید حوزه علمیه قم در اظهارات تندی ، احمدی نژاد را به باد شدیدترین انتقادها قرار می دهد که اینقدر در طرح مسائل حکومتی پای امام زمان را پیش نکش زیرا این مسئله یک موضوع اعتقادی ست و ربطی به مخاصمات عالم سیاست ندارد. ( دقت کنید که ایشان هم ناخواسته بر اندیشه جدایی دین از حکومت صحه می گذارد )

آنگونه که مشخص است گسترش روز افزون اندیشه مترقیانه جدایی دین از حکومت در بین حوزویان و علمای دولتی ، بیش از هر چیز دیگری اسباب نگرانی سلطان ولایت فقیه را باعث گردیده است . اگر افشاگریهای آقای پالیزدار درباره خیانتها و دزدیهای مسئولان ارشد نظام را هم به این موارد اضافه کنید خواهید دید که ناقوس مرگ رژیم بصدا در آمده است.

البته این رشته سر دراز دارد لیکن همانگونه که مشخص است تابوهایی چون انقلاب، امام خمینی و شعار انحرافی سیاست ما عین دیانت ماست وهمچنین مشروعیت تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت ، بعنوان خطوط قرمز همیشگی رژیم ، بشدت مورد هجوم قرار گرفته است ؛ آنهم از جانب نزدیکان به انقلاب و امام! که این امر می تواند سرآغاز وقوع اتفاقات مبارکی در مرحله ی کنونی بیداری ملت ایران باشد.