دردنامه ي آيت الله كاظميني بروجردي
به جدّش امام حسين (ع) از درون سياهچال استبدادگران
سلام بر پدر بیست و هشتمم،
حسین ابن علی ابن ابی طالب
درود بر آزادگانی که از آستان حریت و جوانمردی دفاع کردند.
عرض ادب دارم بر جدم سیدالشهدا و سید شباب اهل الجنّة.
پدرا ! برای تعمیم "کل یوم عاشورا" عاشورایی شدم و چون گفتی "مثلی لا یبایع مثله"، خطم را از مذهب استبدادی جدا کردم. و آنگاه که فرمودی"انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی"، بر دیکتاتوران عصر خروج نمودم و لباس مصلحین بر تن کردم و آنگه که خواندی "و اسیر بسیرة جدی و ابی"، سیر آباء گرامم را در رهایی انسان ها از هر قید و بندی آغاز نمودم که اجدادم الگوهای تاریخی در مقابله با خودکامگی و زورگویی بودند ؛ که بابم علی به اعتراف مخالفینش کشته شد به خاطر کثرت عدالتخواهی .
حسینا ! مهم ترین فلسفه وجودی نهضت تو ظلم ستیزی بود و من آموختم که ستمکاری خلاف توحید الهی است. تو خروشیدی که یزید به نام خلافت خدا و رسولش جنایت می کند و من فریاد زدم که استبداد دینی بدترین نوع دیکتاتوری در جهان است.
جَدّا ! روزی که عوامل ارتجاع مذهبی به یک مشت زن و کودک بی پناه که در منزلم غریبانه جمع شده بودند ، یورش آوردند ، تراژدی کربلایت را تجدید دیدم و روضه مظلومانه ات تکرار گردید. اینک به خونت خون می دهم و به جانت جان می سپارم و به "هل من ناصر" ات پاسخ می دهم و اسارت حَرَمت را در خانواده ام می بینم و قربانیانت را در کشته هایم ملاحظه می نمایم و شعارت را تکرار می کنم که "الموت خیرٌ من رکوب العاری"، که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است.
در سالروز شهادتت در زندانم که کربلاهای مکرر تقویمت می باشد ، با تو بیعت می کنم که در افشای یزیدیان زمان بکوشم تا تو را ملاقات نمایم.
والسلام، عاشورا، زندان، فرزند بیست و هفتم امام سجاد زین العابدین
سید حسین کاظمینی بروجردی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر