چگونه فرا رسیدن بهار را تبریک بگویم، در حالی که بشریت در خزان عمر
بسر می برد، آیا نوروز به معنای نوین روز نیست؟ چسان نو شدن روز را تجسم کنیم در زمانی که هیج روزی، تازگی نداشته و تقویم
جاری، تکرار دردها و رنجها و مصیبتهاست!
آیا در فقر و فلاکت و
اندوه و آه، عید، معنا دارد؟ روزگاری که خط فقر در یک و نیم میلیون تومان و
خط فقر شدید در پانصد و هفتاد هزار تومان از سوی مسئولین امور اعلام شده و
اکثریت قاطع ملت درآمدی در حد همین آمار دارند، آیا باز هم شادی و شادمانی
مفهومی دارد؟
درمان که به قرار قانون اساسی، باید مجانی باشد بزرگترین معضل گروه
کثیری از مردم بینوا و بیچاره است و عزیزانشان در بستر مرگ تدریجی قرار دارند چرا
که داروهای گران و معالجات سنگین، کمر محرومین را شکسته و اشکها را در آورده، آیا
ارقام بیکاری و اعتیاد و طلاق و خودکشی و سرقتهای شکننده و کلاهبرداریهای فراگیر،
مطابق با واقعیت است؟ در صورتیکه بسیاری از ائمه جمعه و نمایندگان مجلس به دروغ
بودن آنها اعتراض کرده اند.
به راستی که سرنوشت جوانان بی گناه و بی انگیزه چه می شود؟ خیل دختران
و پسران که فردا را در تاریکی مطلق می بیند و سرخورده از درس و اخلاق و ایمان گشته
اند به کدامین مسیر می روند؟ خدای مهربان، با کمال سرافکندگی و خجالت، درجایگاه
اتهام قرار گرفته و اعتقادات توحیدی دیرینه به خاطر نام شریعت که در هر جنایت و
قساوت و خیانتی، حمایل شده رو به فنا و نابودی است.
مراجع دینی، مشغول مباحث قدیمی خویشند و رهبران سیاسی نیز
در پی دسته بندی ها و جناح خواهی های متداول خود می باشند.
امروز صدای گریه از درون و برون رعیت مظلوم در آمده و با آهنگ اسفناک
نوروز، در آمیخته و لاله های بی رمق را می پروراند و نسیم روزمرگی، غنچه های عشق
را می سوزاند! آیا به تجدید چنین سالهایی باید گریست یا خندید؟
به هر تقدیر از قبرستان اوین و گور تفتیده ام به همه شما احترام می
کنم .
سید حسین کاظمینی بروجردی
نیمه اسفند 1390
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر