فروردین ۱۲، ۱۳۸۷

اجراي احكام سنگين زندان براي 10 تن از متهمين پرونده آيت الله بروجردي

مسعود سماواتيان: پنج سال تبعيد به زندان خرم آباد.
عليرضا منتظر صاحب: چهار سال تبعيد به زندان كرمانشاه.
علي شهرابي فراهاني: چهار سال تبعيد به زندان كرمان.
حبيب قوّتي: چهار سال تبعيد به زندان همدان.
احمد كريميان: چهار سال تبعيد به زندان سمنان.
مجيد الستي: چهار سال تبعيد به زندان زنجان.
مهرداد سوري، محمدرضا صادقي، حسن هريسچيان و علي اربابي هر كدام : 2 سال زندان در تهران.
اين افراد براي اجراي احكام زندان مي بايست طي روزهاي 17 و 18 فرودين 1387 برابر با 5 و6 آوريل 2008 به دايره اجراي احكام شعبه 2 دادسراي ويژه روحانيت واقع در خيابان زعفرانيه تهران، خود را معرفي كنند.
لازم بذكر است قبل ازاين ، كيفر خواست اعدام براي اين عده در خرداد ماه 1386 (2007) صادرشده بود كه با اعتراضات گسترده نهادهاي خبري و قضائي بين المللي وفعالان حقوق بشري داخل و خارج از كشور، مجازاتهاي ايشان به 2 تا 5 سال زندان در تهران و تبعيد به شهرستانها و همچنين محروميت كامل از مشاغل دولتي كاهش يافت.
نكته قابل توجه اينكه اين اشخاص هيچكدام ، روحاني نبوده و شاكي خصوصي نيز ندارند و صرفا به علت حمايت از آيت الله بروجردي دراعتراض به ديكتاتوري ديني و لزوم جدا كردن دين از حكومت در ايران ، با چنين احكام ناعادلانه‌اي از سوي دادگاه ويژه روحانيت مواجه شدند!
وضعيت جسماني آيت الله بروجردي در زندان اوين بسيار خطرناك گزارش شده است ، با اين وجود وي تا اين لحظه از كليه امكانات درماني محروم بوده و دستگاه قضائي ايران، همواره در جهت ملاقات كميته‌هاي پزشكي و خبري با ايشان مانع تراشي مي كند .متهمين مذكور از كليه‌هاي نهادي مدافع حقوق بشر به ويژه: ديده‌بان حقوق بشر، سازمان عفو بين الملل و فدراسيون بين المللي حقوق بشر، درخواست كمك فوري دارند.

فروردین ۱۱، ۱۳۸۷

مدعيان مهدويّت
بر اثر تطاول زمان و تكاثر بداء، مدّعيان مهدويّت در رَسته‏هاى مختلف، فراتر مى‏شوند؛ تاجائى كه امروز شاهد دعاوى تأثّرانگيزى در اين باره هستيم. سر و صداهاى فراوانى را مى‏يابيم كه منجيان دروغين و مصلحان طمعكارى را نشان مى‏دهند كه بخاطر هوسرانى‏هاى گذرا و زياده‏خواهى‏هاى مكروه، قداست قائم موعود را لوث كرده و انتظار را به هرج و مرج مى‏كشانند. وعده باستانى پروردگار در وجود كانديدايى تجلّى يافته كه سلّولهاى مقدّسش، توليت عظماى كائنات را تداعى كرده و ظلّ‏اللّهى او در تمامى ابعاد ولايتى، مشهود مى‏باشد.
پس چگونه يك فرد عادّى معمولى مى‏تواند اذهان را مشوّه كرده و با تردستى‏هاى ناجوانمردانه، ادعاي نيابت و ارتباط با او را كند و يا خود را وليّ امر معرفي كند و به افكار عمومى تلقين چنين داعيه‌هاي سنگينى كند؟ مى‏بينيم كه در فلان جا، كسى ظاهر شده كه : من پيامبرم! در جاى ديگر، شخصى ظهور نموده كه : مهديم! يا مي‌گويد ماموريتي از طرف ايشان دارد! خود را نايب آن منجي موعود مي‌داند! يا بطور مضحكي ستمكاري و ماجراجوئي خود را مهيّا كردن شرايط ظهور مي‌خواند! يا منافقانه، تبليغ منفى كرده كه با آن وديعه ي سماوى در ارتباط است!
يا از ايشان، دستخط دارد و يا در كنارش عكس گرفته! آري؛ نخوانده‏اند متن روائى در اين باب كه در غيبت كبرى، هر كه بگويد آن ارباب عرشى را ديده‏ام، بايد گفت اى دروغگوى خائن! مَنِ الدّعِىَ المُشاهَدَة فَكَذِّبُوه! وقتى كه ديدن را نفى كرده، چگونه آثار آن مشاهدات را مى‏توان باور كرد؟ و يا افرادى كه به نام آن قدّيس لاهوتى، تجارت كرده و از راه‏هاى مختلف، شكم‏چرانى مى‏كنند و خاطر منتظران را مكدّر مى‏سازند.
سؤال مطروحه در اين ايّام آنست كه : آيا مُبلّغ خليفةُ اللّه مى‏تواند مادّى‏گرا و پول‏پرست و قدرت‌طلب و ديكتاتور باشد در حالى كه آن وارث حنيف علوى، رافض دنياست؟
آيا نبايد ثبت عمل با سند جبروتى بخواند؟ در باب كيفيّت زندگى صاحب الامر، احاديث بسيارى داريم كه لباس و خوراك و معيشتش همانند پدرش علىّ مرتضى است. پس فريادگرى براى او از لباس‏هاى فاخر و بيوت طاغوتى و كاخهاي ستمكاري و سفره‏هاى رنگين و اِعاشه ي فرعونى، معقول و مقبول خواهد بود؟
بر ما كه خستگان غيبتِ نشأت گرفته از نكبت هستيم، فرض است كه زمام خود را به هر ندائى نسپاريم و بيعت فطرى را با هر موجى، كدر ننمائيم و عطش درون را با آبهاى آلوده، برطرف نسازيم؛ گرچه خداوند به حكم : وَ بِالْحَقِّ اَنْزَلناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَل ، حقيقت انتظار را حفظ مى‏كند و والى سرمدى را از آفات روانى و عصبى و احساسى زمانه، نگه مى‏دارد و به قاعده ي : اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْر وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُون چشم‏براه ظهور را كورى نمى‏دهد و عينك لَرادُّكَ اِلى مَعاد را از ديدگان عاشقان مهدى موعود، دور نمى‏گرداند ولى به نصّ اَلمُؤمِنُ كَيِّسٌ، زيرك بودن، شرط بقاء در كوره آزمايشات است و آشنائى با حيله ي مكّاران، حكمت تداوم در مسير بقيّةُ اللّه خواهد بود تا كه اين لحظات پايانه به انتها رسد و مالك الرّقابِ گيتى، اذن ظهور نماينده خود را صادر كند و بندهاى مصيبت و معصيت از دست و پاى گرفتاران عصر حيرت، باز شود.
اثر آيت الله سيد حسين كاظميني بروجردي

اسفند ۲۶، ۱۳۸۶

: پيام تبريك آيت الله بروجردي در نوروز سال 1381 خورشيدي



تكريم اعياد ملي و باستاني در اسلام اصيل :

الف: پيام تبريك آيت الله بروجردي در نوروز سال 1381 خورشيدي:
سلام بر بنيانگذار عيد كه در آيه " تكون لنا عيدا" پايه‏هاى افتخار را براى بشريّت وضع نمود. برداشت همگان از عيدى، منفعت دل است و در لسان اهل حق، اهتزاز پرچم عدالت و آزادي، عيد موعود است. آري، اين دو نعمت عظمي، براي همه زمانها نيكو است و لازم، ديروز، امروز، فردا. اى خداى بزرگ كه عيد را وسيله شادى قرار دادى، عيد ما را تحقق وعده‌هاي باستاني‌ات قرار بده.

ب: بخشي از پيام آيت الله كاظميني بروجردي در آستانه نوروز 1383 خورشيدي:
وقتي مٲمون عباسي پيرامون بزرگداشت عيد نوروز ايرانيان از امام رضا سئوال نمود، ايشان فرمودند: "امر و نهي خاصي در اين زمينه از پيامبر نداشته‌ايم، فلذا بجاست كه شما اعياد ملي ايرانيان را تكريم كنيد و پا به ‌پاي مردم، گرامي داريد كه، " الْاسْلامُ يُحبُّ ما قبْله": اسلام، حافظ سنت‌هاست ".


در گذشته و حال، مراجع تقليد و همچنين علمائي مانند آقايان: مرتضي مطهري، خزعلي، مشكيني، مصباح يزدي، نوري همداني، مكارم شيرازي و قرائتي، اعياد ملي و باستاني را نشانه حماقت، تحجر، ارتجاع و آتش‌پرستي دانسته‌اند و پيرو آن، متاسفانه در حكومت ولايت فقيه، هر ساله شاهد تحقير اعياد باستاني و تلاش براي حذف چنين روزهائي از تقويم و يا جايگزيني آنها با روزهاي مذهبي بوده‌ايم كه همه اين رفتارها بر خلاف تعاليم پيشوايان آسماني بوده است.
مؤمنين مخالف حكومت ديني در ايران، ضمن ابراز تاسف از سركوب مظاهر ملي هموطنان مظلوم خود، بدينوسيله از عموم دلسوزان فرهنگ و تمدن باستاني مي‌خواهند كه چنين تحقيرها و بدعتهائي را به حساب دين و مذهب نگذارند و فراموش نكنند كه شهادت مظلومانه مراجع اصيل شيعه مانند آيت الله العظمي سيد كاظم شريعتمداري و قتل مشكوك و خانه‌نشيني بزرگان تشيع در سه دهه اخير و در نهايت، غل و زنجير بر دست و پاي آيت الله كاظميني بروجردي، همگي گوياي آن است كه اين رژيم، نه تنها دشمن قسم خورده‌ تاريخ و فرهنگ است بلكه قاتل اسلام اصيل نيز بوده و اين دو مصيبت، درد مشترك همه‌ ايرانيان است از هر طيف فكري و عقيدتي!

بيانيه مشترك جمعي از مخالفين دين سياسي
در شهرهاي مختلف ايران ، در آستانه نوروز 1387

اسفند ۱۹، ۱۳۸۶

آیت الله كاظمیني بروجردي شركت در انتخابات را تحریم نمود:



آیت الله كاظمیني بروجردي شركت در انتخابات را تحریم نمود:
فوَیلٌ لِلَذینَ یَكتُبونَ الكتابَ بِاَیدیھِم ثُمّ یَقولونَ ھذا مِن عِندِ اللّھ - بقره ٧٩
توبیخ خداوند است بر كساني كھ نفسانیات خود را بھ نام مكتوبات الھي دیكتھ م يكنند.
و یَقتلُونَ الّذینَ یَامرُونَ بِالقِسْطِ مِنَ النّاسِ فَبَشّرھُم بِعذابٍ اَلیم - آل عمران ٢١
معاندین عدالت و قاتلین آمران بھ عدل، در زنجیره محكومین بھ عذاب قرار دارند.
از آنجا كھ حكومت ولایت فقیھ در ایران، بھ بھانھ اجراي منویات آسماني، تمامي آزادیھاي
مشروعي كھ در قرآن و سنت پیشوایان آسماني مورد تاكید بوده را نقض م يكند و ھمچنین
عدالتخواھي آحاد ملت را دائما سركوب مي نماید، فلذا ھرگونھ مشاركت در تحكیم پایھ ھاي آن، از
مؤاخذات دنیوي و محاكمات اخروي، معاف نخواھد بود.
بدیھي است كھ ھمھ تلاشھا در افشاي ھویت واقعي غاصبین منبر و محراب رسول الله كھ
پرستش خدا را تنھا از كانال خویش مجاز م يدانند، دلھاي شكستھ از استبداد دیني را تسلي
مي دھد و مأجور درگاه باریتعالي خواھد بود.
انّ الله لا یغیّر ما بقوم حتّي یغیّروا ما بانفسھم
فرزند سي ام پیامبر اكرم، رحمة للعالمین
سید حسین كاظمیني بروجردي
----------------------------------------------------------------------------------
فراخوان مقلدین و ارادتمندان آیت الله بروجردي:
ھموطنان غیور، طي د هھاي اخیر، بسیاري از مراجع بزرگ تقلید و علماي برجستھ و اصیل
شیعھ مشروعیت حكومت دیني در زمان غیبت پیشوایان رسمي خداوند را رد كرده و یا نسبت بھ
حقانیت آن مشكوك بود هاند.
ھم بندیان ساكن زندان بزرگ ایران، بیائید با تحریم انتخابات فرمایشي ٢۴ اسفند، آتیھ اي
درخشان و شرافتمندانھ را بھ نسلھاي آینده تقدیم كنیم.
اثبات آزادي در قرآن
http://www.boroujerdi.eu/europa/borojerdi-azadi.htm
فراخوان جھاني براي آزادي آیت الله بروجردي
http://www.boroujerdi.eu/europa/boroujerdi-UN.htm

اسفند ۱۵، ۱۳۸۶

آخرين وضعيت مرجع ديكتاتور ستيز ايران



آخرين وضعيت مرجع ديكتاتور ستيز ايران
آيت الله بروجردي بر اثر غذاهاي آلوده، داروهاي مشكوك، حبس در شرايط بسيار بد و ضرب و شتم و شكنجه‌هاي مختلف، به بيماريهاي گوناگون و تشنجهاي مغزي مبتلا شده ‌است. ايشان در بند 500 زندان اوين تحت بازداشت قرار دارد و با وجود اينكه از بيماريهاي قلبي، تنفسي، بينائي و پاركينسون رنج مي‌برد، ولي شرايط مداواي ايشان را مهيا نمي‌كنند. با آنكه اخيرا مدتي در بيمارستان بستري بود ولي درمان اساسي براي اين روحاني مظلوم انجام نشد و بيشتر اوقات داروهاي آرام بخش و حتي قرصهاي روانگردان مي‌دهند تا درد ناشي از بيماريها را كمتر احساس كند و توان اعتراض نداشته باشد! بدينوسيله از همه نهادهاي قضائي و خبري، درخواست مي‌شود وضعيت آيت الله بروجردي را پيگيري كنند و حكومت ايران را جهت صدور مجوز براي درمان اين روحاني مردمي و دلسوز، تحت فشار قرار دهند.
تا كنون بيش از 5000 نفر، بيانيه آزادي آيت الله بروجردي را امضا كرده‌اندhttp://www.petitiononline.com/mod_perl/signed.cgi?Maat2
فراخوان جهاني براي آزادي آيت الله بروجرديhttp://www.boroujerdi.eu/europa/boroujerdi-UN.htm
Dear Sir/Madam, Certainly you know apolitical clergy, Ayatollah Seyyed Hossein Kazemeini Boroujerdi, who was captured wildly by Intelligence Service in Iran on 8th Oct 2006. His sin is just his belief which is separation policy from religion. He has been under many different sorts of tortures since 1992 when he started to hold religious meetings. From that time until now his family, his followers and he himself are under mental and physical tortures. He is in prison about 17 months and during this time he has caught different illnesses in prison such as high blood pressure, Parkinson, Asthma, Diabetes, Kidney problems, Heart attacks… by infected meals, addictive drugs, assault and battery and imprisonment in very horrible situations. He wrote some letters to many international institutions and important men and wanted them to help him releasing from prison. On this point prison responsible transferred him from public clergy section to solitary confinement in 209 section in Evin prison for about 80 days. During this time he was under spiritual tortures and the result is that it is about 1 month when he keeps faint. Unfortunately they do not attend to his state. One specialist doctor has warned that it is dangerous for patient if each faint takes long time. His family has asked prison responsible to take him to the hospital and take photo from his head (MRI, magnetic resonance imaging) to find out the reason of faints because prison hospital is not equipped with modern facility enough and MRI set but unfortunately they do not accept it. Although he suffers from many illnesses and his condition is grave, they do not prepare his medical treatment and cure conditions. He was in prison hospital for a while but there was not a basic cure for him. Mostly they give tranquilizer to him and even sometimes make him take psychedelic tablets to feel pain less! “Human Rights activities in Iran “issued a declaration, wanting to prepare suitable conditions for his medical treatment recently.
Supporting Ayatollah Boroujerdi with more than 5000 signatures:http://www.petitiononline.com/mod_perl/signed.cgi?Maat2
Universal Call:http://www.boroujerdi.eu/europa/boroujerdi-UN.htm