وزیر اطلاعات؛
می خواستم این رازنامه را مستقیما به
حضورتان بفرستم اما به خاطرم آمد که در طی سالهای اسارتم در زندان، بارها به
مقامات عالی رتبه حکومت عریضه داده ام اما مزید بر آزارم گردید، لهذا نامه
ام را به صورت سرگشاده به محضر تاریخ معاصر فرستادم که شما نیز برگی از
تقویم ایران زمین هستید و آن را ملاحظه خواهید نمود.
اما ماموران امنیتی و اطلاعاتی آن
وزارت آنقدر پرونده کاذب و خیالی و فرضی ساختند تا کار را به اینجا رساندند که مرا
وارد سیاست کردند و تبدیل به یک سوژه جهانی و بهانه ای برای کوبیدن رژیم نمودند به
طوری که در اولین دیدارم با بازپرس دو در ویژه، نصرت آبادی گفت: "یک سالی است
که وزارت به ما فشار می آورد که با تو بر خورد کنیم اما هیچگونه دلیلی بر این کار
نداشتیم."
ابن عم عزیز، در روزنامه ها خواندم که
قرار است اوضاع وزارت را اصلاح کنی، نیت خداپسندانه ای است اما در حد شما نخواهد
بود بلکه یک جریان بزرگ پنهانی است که به آنجا خط می دهد.
حمله به من و خانواده و یارانم در
زمان تصدی محسنی اژه ای صوت گرفت که نوه شش ماهه ام را در بند دویست و نه میزدند
تا از مادرش اعتراف بگیرند که روابط من با جورج بوش در چه حدی است!
مادر پیرم را در آنجا شکنجه دادند تا از بالا و پائین خون دفع
می کرد و در دستگردان چند بیمارستان به شهادت رسید و اجازه مراسم تشییع و ختم نیز
ندادند. قبر پدرم را که از اکابر مجتهدین پایتخت بود و طی چندین دهه مامنی برای
موحدین و محرومین بشمار می رفت و در مسجدش در میدان خراسان دفن بود، خراب کردند
حدود پانصد نفر از افرادی که با من دستگیر کردند از زن و مرد و بزرگ و کوچک
را با ابزار ایذائی عذاب نمودند که بعضی از آنها به تدریج مردند و برخی از کشور
خارج شدند.
اکنون با این فرزند رسول الله با چنین
خدماتی به آرمان نبوی و مکتب علوی و بنیان فاطمی هنوز هم مقابله تخریبی و تضعیفی
می نمایند. در خاتمه از آفریدگار مهربان صحت و سلامت همه خدمتگزاران به میهن و ملت
را خواستارم.
سید حسین کاظمینی بروجردی
ایران – تهران – زندان اوین
شهریور۱۳۹۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر