کالبد شکافی شکنجه از منظر آیت الله بروجردی
***
کالبد شکافی شکنجه در نگهداری زوری در زندان و تبعات روحی و جسمی و خانوادگی و اعتباری آن را به وکلایم در داخل و خارج کشور یادآور می شوم.
در گذشته تعاریفی از عذاب زندانی بود و ترسیم محدودی از آزار تنی و روانی او؛ اما اینک به لحاظ پيشرفت علم دگرآزاری و صنعت واژگونی هویت مخالفین و تکنیک شکستن مقاومت معارضین، ابزار نامحسوس و اسباب ناپیدایی به کار ِ در هم کوفتن سیاسی اعتقادی ها آمده که نتیجه اش از یک سو، وفور بغض حاکم و تکمیل کینه ظالم وتثبیت استقامت در وجود ماست و از سوی دیگر، خرد شدن اسکلت و نابود گشتن اعصاب و سوختن احساس ِ بندی زنجیر شده ی دیکتاتور است. نوع تغذیه در کمیت و کیفیت آن بگونه ایست که آدمی را به تدریج به بیماریهای معده و روده و ضعف جهاز هاضمه می کشاند. محل اقامت به شکلی ترتیب یافته که کم کم تنفس را مشکل کرده و در نهایت جهاز تنفسی را هدف قرار می دهد. طبابت پزشکان درمانگاه مربوطه و نحوه بر خورد آنها با بیماران، ایشان را به سمت نقاهتهای اعصاب و روان می برد. قوانین داخلی زندان در بلند مدت، هویت بشری را سلب کرده و روح حیوانیت را در اسراء بند، حاکم می سازد.
قطع مراودات حضوری و تلفنی زندانی با خانواده اش و یا تضییقات موجود در این رابطه، وسیله سردی شخص با عزیزانش شده و کانون های خانوادگی را متلاشی می سازد. فقر شدید و نیازهای مالی زندانی و خانواده اش، تکیه گاه های ایمانی و اخلاقی را فرو ریخته و جامعه را برای فرو رفتن در منجلاب فساد و فحشا، مستعد می سازد.
آلودگیهای شغلی و پیوندهای قبلی و قلبی زندانی با اعمال گذشته اش، تشکیل کلاسهای جنایی و خطرساز برای کسانی است که در این محیط بسته و خفقان بار، آماده قبول شخصیتهای جدیدی هستند. برخوردهای تند و تیز و تلخ نگهبانان و مراقبین، سبب سرخوردگی و دلمردگی و بی هدفی و انگیزه زدایی شده و مرگ لحظه ایی را وارد می کند. جدایی از وکلای آزاد و عدم دسترسی به پزشکان متعهد و مستقل، سکته های قلبی و مغزی را تشدید کرده و عمر را در معرض امحاء قرار داده و حیات یکبار مصرف را نابود می سازد.
سيد حسين كاظميني بروجردي
در گذشته تعاریفی از عذاب زندانی بود و ترسیم محدودی از آزار تنی و روانی او؛ اما اینک به لحاظ پيشرفت علم دگرآزاری و صنعت واژگونی هویت مخالفین و تکنیک شکستن مقاومت معارضین، ابزار نامحسوس و اسباب ناپیدایی به کار ِ در هم کوفتن سیاسی اعتقادی ها آمده که نتیجه اش از یک سو، وفور بغض حاکم و تکمیل کینه ظالم وتثبیت استقامت در وجود ماست و از سوی دیگر، خرد شدن اسکلت و نابود گشتن اعصاب و سوختن احساس ِ بندی زنجیر شده ی دیکتاتور است. نوع تغذیه در کمیت و کیفیت آن بگونه ایست که آدمی را به تدریج به بیماریهای معده و روده و ضعف جهاز هاضمه می کشاند. محل اقامت به شکلی ترتیب یافته که کم کم تنفس را مشکل کرده و در نهایت جهاز تنفسی را هدف قرار می دهد. طبابت پزشکان درمانگاه مربوطه و نحوه بر خورد آنها با بیماران، ایشان را به سمت نقاهتهای اعصاب و روان می برد. قوانین داخلی زندان در بلند مدت، هویت بشری را سلب کرده و روح حیوانیت را در اسراء بند، حاکم می سازد.
قطع مراودات حضوری و تلفنی زندانی با خانواده اش و یا تضییقات موجود در این رابطه، وسیله سردی شخص با عزیزانش شده و کانون های خانوادگی را متلاشی می سازد. فقر شدید و نیازهای مالی زندانی و خانواده اش، تکیه گاه های ایمانی و اخلاقی را فرو ریخته و جامعه را برای فرو رفتن در منجلاب فساد و فحشا، مستعد می سازد.
آلودگیهای شغلی و پیوندهای قبلی و قلبی زندانی با اعمال گذشته اش، تشکیل کلاسهای جنایی و خطرساز برای کسانی است که در این محیط بسته و خفقان بار، آماده قبول شخصیتهای جدیدی هستند. برخوردهای تند و تیز و تلخ نگهبانان و مراقبین، سبب سرخوردگی و دلمردگی و بی هدفی و انگیزه زدایی شده و مرگ لحظه ایی را وارد می کند. جدایی از وکلای آزاد و عدم دسترسی به پزشکان متعهد و مستقل، سکته های قلبی و مغزی را تشدید کرده و عمر را در معرض امحاء قرار داده و حیات یکبار مصرف را نابود می سازد.
سيد حسين كاظميني بروجردي
۴ نظر:
سلام من هم به ایشان هم عقیده هستم
با سلام
ما نیز این گونه شکنجه ها را محکوم می نمائیم.
شکنجه امری است غیر قانونی و هیچکس حق ندارد انسانها را شکنجه کند. این امربیشتر در کشورهایی اتفاق می افتد که برخواسته از مردم نباشد به همین جهت حکومتها برای سرکوب مخالفان از ابزار شکنجه استفاده می کنند مانند رژیم دیکتاتوری ایران
سلام
تحلیل بسیار زیبایی بود در واقع کسی که شکنجه می شود نه تنها از نظر جسمی آسیب می بیند از نظر روحی هم تحت فشار قرار می گیرد که اثرات آن به مراتب وخیم تر از اثرات جسمی آن است که گاهی اوقات منجر به خودکشی زندانیان می شود
ارسال یک نظر