آذر ۲۷، ۱۳۸۹

ما دانسته یا ندانسته عاشورای رژیمی سرکوبگر را گرامی داشتیم !

بر گرفته از فیس بوک کمپین حامیان کاظمینی بروجردی :
حال که هیاهوی یک دهه عزاداری برای شهادت حسین ابن علی فروکش نموده است فرصتی ست گرانقدر تا بدون مزاحمتهای موجود به واکاوی نهضت اصلاح گرایانه ایشان پرداخت .
 " هل من ناصر ينصرني ؟ " این ندایی ست که این روزها بر هر بامی و از هر زبانی جاری می شود . از حکام دینی مقتدر تا فقهای درباری مستبد و از عزاداران گریان سود جو  تا عارفان شادمان نکته جو!
 براستی چنانچه معیار در گزینش اعتقادات را این سخن حسین بن علی قرار بدهیم، که فرمود : " اگر دینمدار نیستید آزادی مدار ( آزادمنش) باشید" . اگر دینمدار هستیم، حجت دیانت ما چیست؟ واگر خود را در زمره ی حق طلبان و حقیقت جویان جای داده ایم ، آیا حق و حقیقت دوران خویش را یافته ایم تا در مقام اثبات هل من ناصر ینصرنی قرار بگیریم؟
و اگر خود را فارغ و بی نیاز از دیانت مداری می دانیم ، آیا چیزی را جایگزین دیانت کرده ایم تا  راهبر ما در مسیر رسیدن به حقیقت باشد؟ چرا که انسان ذاتا حقیقت جو ست و انکار این واقعیت ، چیزی جز رضایت برای سر نهادن در فضای مسموم و ارتجاعی استبداد و دیکتاتوری نیست و در این مسیر ذاتی، بهره گیری از ابزار متعادل و متناسب ضرورتی اجتناب ناپذیر است که حسین بن علی مسیر آزادی مداری را بهترین جایگزین دیانت ظاهری برای آن دسته از کسانی می داند که خود را فارغ از اعتقادات دینی کرده اند و به دنبال حقیقت هستند. چه بسا حسین ابن علی با زبان رسا فریاد بر می کشد که ای خفتگان دینکار، مگر دینداری جز رسیدن به کرانه های آزادنگری و آزاداندیشی ست ؟!
ای كاش حداقل در  اين دورانی که دولتمردان دینی، مذهب را دست آویز و نردبان خواسته های قدرت طلبانه خود کرده اند و باعث شده اند تا کارخانه دیانت در ایران بی فروغ و بی محتوا شود،  خلق حیران و فارغ از دیانت حکومتی، سر در گریبان تفکر و تامل می برد  و به جای کوباندن بر  سر و سینه، بر اعتقادات پوشالی و بر باد رفته خود می کوبید و ناله می کرد  وتاملانه  می اندیشید؛ که  اگر سعادت موعود به دينداري بود  قومي كه آنروز براي كشتن حسين بن علي صف كشيدند بسی از متدینین و متشرعین امروز دین دار تر و متشرع تر بودند!!
نوسینده این مقاله با برگزاري مراسم عزاداري و نوحه خواني مخالفتی ندارد که این أئین مذهبی، جز عشق و محبت و احترام  به ساحت آزادمردی چون حضرت حسین بن علی نیست ولی این اصل را نباید فراموش کرد که عشق مرکب حرکت است نه مقصد و این عشق لاجرم باید ما را به معشوق و خواسته های وی رساند . با این معیار آیا ماتم سرایی ها و عزاداری های بی محتوا و بعضا خرافه گری  ما را به خواستگاه انديشه و حرکت آزادیخواهانه ی حسين بن علي رسانده تا از این طریق  به جامعه حقوق مدار مدنی و عاری از استبداد برسیم؟ آيا  جوشش عواطف و احساسات به معناي سرسپردگي و اطاعت از امام حسين و خواسته های ایشان است؟ آیا پاسداشت جنبش سبز حسین بن علی فقط با گریستن و کوباندن بر سر و سینه میسر میگردد؟ پس دور انديشي و ژرف نگری عقلانی در این میان چه نقشي دارد؟ چه بسیار از انسانها و ملتها  افسوس و حسرت داشتن اسطوره اي چون حسين بن علي را دارند لیکن ما چقدر توانسته ايم به آرمان حق طلبی و آزادی مداری اين اسطوره ی  دوران نزديكتر شويم؟
 حسین بن علی با ميل و اراده و انتخاب خود قدم در مسیر تغییر برای جامعه گذاشت و به  راحتی خود را از تعلقات دنیوی و ماشین هرمی نا عادلانه زر و زور و تزویر گسست و با آگاهی کامل و خرد ورزی جامع حرکت اصلاح طلبانه و حق مدارانه خود را  برای احقاق حقوق پایمال شده  جامعه ی مظلوم  رهبری کرد  و نتیجه این شد که این رهبر آزادیخواه به يك مدل و تفكر و تدبير براي رهبران  جنبش های اصلاح طلب و دیگر مبارزان آزادیخواه  تبدیل شد. اما آيا  رهبران و دولتمردان  رژیم جمهوری اسلامی حاضرند با تاسی از پیشوای آزادگان از تعلقاتي چون پست و مقام و قدرت و منزلت براي احقاق حقي دست بكشند؟
ضروری است با مروری دقیق بر مواضع و روشنگری های  حسین بن علی و برخورد حاکمیت دینی با ایشان به مقایسه فضای کنونی حاکم بر ایران بپردازیم چرا که  بی تردید مواضع این رهبر آزاده و اصلاح طلب، مکتبی فرا تاریخی و زمانی برای دوران هایی است که در آتش استبداد و دیکتاتوری می سوزند و بی گمان ایران ما در این دوران سوزان قرار گرفته که خروج از آن جز با تبیین علمی و عملی مواضع ظلم ستیزانه این رادمرد راستین بشریت میسر نخواهد بود .
با بررسی تاریخ  می بینیم پس از آنكه دستگاه دیکتاتوری دینی یزید از تصميم امام حسين(عليه السلام) و حركت اصلاح طلبانه او آگاه شد، دست به تبليغات گمراه كننده عليه آن حضرت زد و او را متهم به ايجاد ناامنى و شورش و فتنه  در درون جامعه اسلامى نمود!  البته ذکر این نکته ضروریست که مخالفت امام از زمان  یزید شروع نشد بلکه ایشان قبل از آن در زمان معاویه مبارزه ی مدنی اش را آغاز می‌کند (البته به تعبیر امروزی در چارچوب قانونی) و معاویه وقتی از اقدامات امام مطلع می‌شود چون خود را حاکم علی‌الاطلاق و خلیفه خدا می‌بیند، نامه‌ای تند به او می‌نویسد و می‌گوید:  مواظب خودت باش و به عهد خود وفا کن. اگر با من مخالفت کنی با مخالفت روبه‌رو می‌شوی و اگر بدی کنی بدی می‌بینی. از ایجاد اختلاف  و فتنه میان این امت بپرهیز. اما حضرت در جواب وی می‌گوید: " ‌ای معاویه!  یکی از سخنان تو این بود که مواظب رفتار خود  با امت محمد باشم و در میان این امت ایجاد اختلاف و فتنه نکنم. من هیچ فتنه‌ای را بزرگ‌تر از حکومت و عمارت تو بر این امت سراغ ندارم." امام حسین بر آن است که هیچ فتنه‌ای بالاتر از عمارت معاویه بر مسلمین نیست .
امام حسین در دوران یزید نیز به مخالفت آشکار با حاکمیت دینی می پردازد  ولی این بار خطوط قرمز حاکمیت دینی بزید را برنمی تابد و با روشنگری ها ی آزادیخواهانه خود، به بیدار گری و روشن افزونی جامعه آن زمان در برابر استبداد دینی اقدام می کند .از آنجایی که حاکمیت تمامیت خواه یزید تمامی امکانات تبلیغاتی را در دست داشت، ماشین دستگاه سیاسی یزید در جهت تخریب چهره و شخصیت حسین بن علی شروع به کار می کند . حضرت پاسخ تبليغات واهى دستگاه سیاسی یزید  را اين گونه داد "انى لم اخرج اشراً و لا بطراً و لا مفسدا و لا ظالماً انّما خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى و ابى " من از پى ايجاد هرج و مرج قيام نكردم، بلكه به خاطر اصلاحات و تغییرات درامت جدم قيام كردم و مى خواهم سيره  آزاد اندیشی و آزاد گرایی آنان در جامعه را پياده نمايم .
و اما چه ‌چیز اینگونه امام را آشفته کرده بود؟
اسلام به پوستین وارونه تبدیل می‌شود. از تعالیم پیامبر جز صدای نماز هیچ دیده نمی‌شود . از عدل و اخلاق پیامبراسلام ، چیزی جز دیکتاتوری و استبداد در میان حاکمان اسلامی بر جا نمانده و مراعات حال مردم به شلاق و شمشیر عملی می‌شود. منتقدان و معترضان به بدترین شیوه های ممکن سرکوب و رسوا می شوند و ماشین تبلیغاتی آنها را محارب و عامل بیگانه و مخل نظام اسلامی معرفی می کند!
در این برهه از زمان چه چیز باعث می‌شود سکوت علی در دوره معاویه، به زبان خون توسط حسین ترجمه شود. اگر علی با وجود لیاقتش در دوره ابوبکر به خاطر بیعت مشروع و عقلی  مردم، سکوت پیشه کرد و در دوره عثمان به خاطر عهد اخلاقی عمل به کتاب خدا و سیره پیامبر که آن را متفاوت با شیوه رسول خدا می‌دانست، دست از خلافت کشید؛ ولی  در دوره معاویه و یزید هیچ کدام از این دو برای طرف مقابل در میان نبود. حکومت از روند مشورتی و انتخابی  در حال تبدیل به روند موروثی بود. استبدادی در حال شکل‌گیری بود که  دو فرایند انتخاب و شوری در آن نقشی بازی نمی کرد.یک سیستم سیاسی توتالیتر در حال رشد بود که که هم از محتوا و هم از فرم دینی تهی شده بود. قیام حسین بن علی دقیقا علیه این سیستم تمامیت خواه و مطلق گرا  بود و او با اینکه می‌دانست کشته می شود آگاهانه خود را در معرض تهدید و قتل قرار می دهد تا پیام جاودانه و آزادیخواهانه خود را به گوش تاریخ برساند. به همین دلیل است که آنتوان بارا (اندیشمند مسیحی) حرکت امام حسین را « گوهر جاودانه و همیشگی ادیان » می‌داند و آزادگی او را می‌ستاید .
 امروز اين  شخصيت و رفتار و صفات والاي انساني و آزاد منشی  حسين بن علي است كه موجب تحسين و احترام  همگان مي شود، تنها همان آرامش واطمينان قلبي امام حسين در روز عاشورا در میان  اوج اضطراب و پريشاني اطرافيان وشرايط كاملا ظالمانه و غيرانساني، براي ملتي كافيست كه سر در  تفكر و تعقل فرو برند. در هيچكدام از اسناد تاریخی  و متون دینی، احوال پريشان و يا ناله آميز از وي نقل نشده است. هيچ اعتراضي، شكايتي حتي به خدا نيز ندارد بلكه آن جناب حتي در روز عاشورا نيز آن قوم غافل و ظالم  را كه آماده برای خلق فجیع ترین حادثه تاریخی بودند را نصيحت مي كردند .
 حال اگر واقعا آرمان حسين بن علي الگوي حكومت اسلامي در ایران  است امروزه چه توجیهی برای برخوردهای خشونت بار و سرکوب مخالفان و معترضان و منتقدان وجود دارد؟
چه چیز باعث شده که این مدل استقامتی در برابر ظالمان و دیکتاتوران هر عصر توسط حاکمیت دینی در ایران مصادره شود و هدف از استقرار حکومت دینی خود را حفاظت از  آرمان حسین بن علی بنامند؟
آیا واقعا احقاق حداقل حقوق از دست رفته ملتی که حسین بن علی دنبال آن بود  در جامعه اسلامی کنونی در ایران که داعیه و نماینده  منش وی را دارد شکل گرفته است؟
پرچم سرخ بر گنبد حرم این انسان آزاد نشانه اين است كه جنگ حسين بن علي هنوز ادامه دارد: یعنی جنگ آزادیخواهان و طالبان مسیر حق و عدالت و فضیلت در جریان است آنهم در شرایطی کاملا نابرابر و غیر منصفانه . " کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا "
 و باز مظلومیت  امام حسين امروز بارزتر از هميشه تاریخ است .چرا که مدعیان تشیع فقط آموزه گریستن و نالیدن را از مکتب عاشورا فرا گرفته اند و پیام آزادیخواهانه حسین بن علی که در ذات جنبش ها و حرکت های آزادی خواهانه  ایران متجسم است را نادیده گرفته اند و این به این معناست که ندای هل من ناصر ینصرنی وی نه شنیده شد و نه خوب درک شد!
 بنابراین بار دیگر واقعه عاشورا  در گذر زمان تکرار شد . آیا با این پرسش مواجه شده ایم که هدف از تکرار وقایع آن چیست؟ اگر قائل بر این هستیم که حادثه عاشورا واقعه ای عظیم است و نمی توان به سادگی از آن عبور کرد پس نمی توان  حکمت و فلسفه تکرار پذیری آن در دوران تاریخ را  بزرگداشت  مصائب تلخ در قالب نوحه  و ماتم سرایی و عزاداری صرف دانست؛ بلکه مهمترین فلسفه ی تکرار پذیری این روز را  باید در بزرگداشت پیام  آزادیخواهانه حسین بن علی دانست و تلاش نمود حرکت اصلاح طلبی و ظلم ستیزی ایشان را بعنوان یک مدل مبارزاتی  در برابر نظامهای دینی  استبدادگرا در طول تاریخ پذیرفت. این حادثه ی تاریخی فراموش نشدنی در ماهیت و حقیقت  فرا دینی خود به اصالت انسان و آزادی  و حقوق وی حیاتی دوباره بخشید. بنابراین دقت و ژرف نگری در این حادثه عظیم به ویژه توجه در سخنان حضرت سیدالشهدا و موضعگیری‌های قاطع آن انسان آزادیخواه ضرورتی لازم الاجراست تا از این طریق به علل  زمینه‌ها و ریشه‌های این حادثه بازگشت  و واقعه را در متن تاریخی‌اش فهمید  که هدف از خیزش و جنبش حسین بن علی چه بود؟ وگرنه دچار گمراهی  خواهیم شد .

۱ نظر:

Yavar گفت...

اي شيعيان بيداردل به اين صحبتهايي كه ما را از خواب غفلت بيدار ميكند توجه كنيد .كه بعد از اين فرد ديگري پيدا نمي شود كه اين حرفها را برايمان تكرار كند . تا راه حق را از باطل تشخيص دهيم و حسين ابن علي شخصي بود عادي مثل ما ولي امام منصوب من قبل الله بود كه شيعيان از ياري كردنش امتناع كردند . عاشورا تكرار ميشود .ياور