بر اثر تطاول زمان و تكاثر بداء، مدّعيان مهدويّت در رَستههاى مختلف، فراتر مىشوند؛ تاجائى كه امروز شاهد دعاوى تأثّرانگيزى در اين باره هستيم. سر و صداهاى فراوانى را مىيابيم كه منجيان دروغين و مصلحان طمعكارى را نشان مىدهند كه بخاطر هوسرانىهاى گذرا و زيادهخواهىهاى مكروه، قداست قائم موعود را لوث كرده و انتظار را به هرج و مرج مىكشانند. وعده باستانى پروردگار در وجود كانديدايى تجلّى يافته كه سلّولهاى مقدّسش، توليت عظماى كائنات را تداعى كرده و ظلّاللّهى او در تمامى ابعاد ولايتى، مشهود مىباشد.
پس چگونه يك فرد عادّى معمولى مىتواند اذهان را مشوّه كرده و با تردستىهاى ناجوانمردانه، ادعاي نيابت و ارتباط با او را كند و يا خود را وليّ امر معرفي كند و به افكار عمومى تلقين چنين داعيههاي سنگينى كند؟ مىبينيم كه در فلان جا، كسى ظاهر شده كه : من پيامبرم! در جاى ديگر، شخصى ظهور نموده كه : مهديم! يا ميگويد ماموريتي از طرف ايشان دارد! خود را نايب آن منجي موعود ميداند! يا بطور مضحكي ستمكاري و ماجراجوئي خود را مهيّا كردن شرايط ظهور ميخواند! يا منافقانه، تبليغ منفى كرده كه با آن وديعه ي سماوى در ارتباط است!
يا از ايشان، دستخط دارد و يا در كنارش عكس گرفته! آري؛ نخواندهاند متن روائى در اين باب كه در غيبت كبرى، هر كه بگويد آن ارباب عرشى را ديدهام، بايد گفت اى دروغگوى خائن! مَنِ الدّعِىَ المُشاهَدَة فَكَذِّبُوه! وقتى كه ديدن را نفى كرده، چگونه آثار آن مشاهدات را مىتوان باور كرد؟ و يا افرادى كه به نام آن قدّيس لاهوتى، تجارت كرده و از راههاى مختلف، شكمچرانى مىكنند و خاطر منتظران را مكدّر مىسازند.
سؤال مطروحه در اين ايّام آنست كه : آيا مُبلّغ خليفةُ اللّه مىتواند مادّىگرا و پولپرست و قدرتطلب و ديكتاتور باشد در حالى كه آن وارث حنيف علوى، رافض دنياست؟
آيا نبايد ثبت عمل با سند جبروتى بخواند؟ در باب كيفيّت زندگى صاحب الامر، احاديث بسيارى داريم كه لباس و خوراك و معيشتش همانند پدرش علىّ مرتضى است. پس فريادگرى براى او از لباسهاى فاخر و بيوت طاغوتى و كاخهاي ستمكاري و سفرههاى رنگين و اِعاشه ي فرعونى، معقول و مقبول خواهد بود؟
بر ما كه خستگان غيبتِ نشأت گرفته از نكبت هستيم، فرض است كه زمام خود را به هر ندائى نسپاريم و بيعت فطرى را با هر موجى، كدر ننمائيم و عطش درون را با آبهاى آلوده، برطرف نسازيم؛ گرچه خداوند به حكم : وَ بِالْحَقِّ اَنْزَلناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَل ، حقيقت انتظار را حفظ مىكند و والى سرمدى را از آفات روانى و عصبى و احساسى زمانه، نگه مىدارد و به قاعده ي : اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْر وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُون چشمبراه ظهور را كورى نمىدهد و عينك لَرادُّكَ اِلى مَعاد را از ديدگان عاشقان مهدى موعود، دور نمىگرداند ولى به نصّ اَلمُؤمِنُ كَيِّسٌ، زيرك بودن، شرط بقاء در كوره آزمايشات است و آشنائى با حيله ي مكّاران، حكمت تداوم در مسير بقيّةُ اللّه خواهد بود تا كه اين لحظات پايانه به انتها رسد و مالك الرّقابِ گيتى، اذن ظهور نماينده خود را صادر كند و بندهاى مصيبت و معصيت از دست و پاى گرفتاران عصر حيرت، باز شود.
اثر آيت الله سيد حسين كاظميني بروجردي
پس چگونه يك فرد عادّى معمولى مىتواند اذهان را مشوّه كرده و با تردستىهاى ناجوانمردانه، ادعاي نيابت و ارتباط با او را كند و يا خود را وليّ امر معرفي كند و به افكار عمومى تلقين چنين داعيههاي سنگينى كند؟ مىبينيم كه در فلان جا، كسى ظاهر شده كه : من پيامبرم! در جاى ديگر، شخصى ظهور نموده كه : مهديم! يا ميگويد ماموريتي از طرف ايشان دارد! خود را نايب آن منجي موعود ميداند! يا بطور مضحكي ستمكاري و ماجراجوئي خود را مهيّا كردن شرايط ظهور ميخواند! يا منافقانه، تبليغ منفى كرده كه با آن وديعه ي سماوى در ارتباط است!
يا از ايشان، دستخط دارد و يا در كنارش عكس گرفته! آري؛ نخواندهاند متن روائى در اين باب كه در غيبت كبرى، هر كه بگويد آن ارباب عرشى را ديدهام، بايد گفت اى دروغگوى خائن! مَنِ الدّعِىَ المُشاهَدَة فَكَذِّبُوه! وقتى كه ديدن را نفى كرده، چگونه آثار آن مشاهدات را مىتوان باور كرد؟ و يا افرادى كه به نام آن قدّيس لاهوتى، تجارت كرده و از راههاى مختلف، شكمچرانى مىكنند و خاطر منتظران را مكدّر مىسازند.
سؤال مطروحه در اين ايّام آنست كه : آيا مُبلّغ خليفةُ اللّه مىتواند مادّىگرا و پولپرست و قدرتطلب و ديكتاتور باشد در حالى كه آن وارث حنيف علوى، رافض دنياست؟
آيا نبايد ثبت عمل با سند جبروتى بخواند؟ در باب كيفيّت زندگى صاحب الامر، احاديث بسيارى داريم كه لباس و خوراك و معيشتش همانند پدرش علىّ مرتضى است. پس فريادگرى براى او از لباسهاى فاخر و بيوت طاغوتى و كاخهاي ستمكاري و سفرههاى رنگين و اِعاشه ي فرعونى، معقول و مقبول خواهد بود؟
بر ما كه خستگان غيبتِ نشأت گرفته از نكبت هستيم، فرض است كه زمام خود را به هر ندائى نسپاريم و بيعت فطرى را با هر موجى، كدر ننمائيم و عطش درون را با آبهاى آلوده، برطرف نسازيم؛ گرچه خداوند به حكم : وَ بِالْحَقِّ اَنْزَلناهُ وَ بِالْحَقِّ نَزَل ، حقيقت انتظار را حفظ مىكند و والى سرمدى را از آفات روانى و عصبى و احساسى زمانه، نگه مىدارد و به قاعده ي : اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْر وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُون چشمبراه ظهور را كورى نمىدهد و عينك لَرادُّكَ اِلى مَعاد را از ديدگان عاشقان مهدى موعود، دور نمىگرداند ولى به نصّ اَلمُؤمِنُ كَيِّسٌ، زيرك بودن، شرط بقاء در كوره آزمايشات است و آشنائى با حيله ي مكّاران، حكمت تداوم در مسير بقيّةُ اللّه خواهد بود تا كه اين لحظات پايانه به انتها رسد و مالك الرّقابِ گيتى، اذن ظهور نماينده خود را صادر كند و بندهاى مصيبت و معصيت از دست و پاى گرفتاران عصر حيرت، باز شود.
اثر آيت الله سيد حسين كاظميني بروجردي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر